مقاله

تبیین علمی مهاجرت افغان‌ها به ایران

سید محمد فیروزی

(متن سخنرانی نویسنده؛ دانشجوی مقطع دکتورا که با اندکی تغییر به مناسبت روز جهانی مهاجرین در دانشگاه یزد کشور ایران ایراد شده است)

مهاجرت به‌عنوان پدیده‌یی اجتماعی، همزاد نوع بشر است. در طول تاریخ بشر، مهاجرت انسان‌ها از یک منطقه جغرافیایی به منطقه دیگر صورت می‌گرفته و خواهد گرفت. امروزه مهاجرت نه صرفاً به‌عنوان یک پدیده اجتماعی، بل به‌عنوان یک مسئله اجتماعی در سطح بین‌المللی مطرح است و در حوزه حقوق بین‌المللی، مهاجرت جزئی از مسائل جهانی شمرده می‌شود.

امروزه پدیده مهاجرت و مهاجرین، ساختارها و برنامه‌ریزی‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورهای مهاجرفرست و مهاجرپذیر را تحت‌تاثیر قرار داده است. افزون این، برخی کشورها از مهاجرت و مهاجرین به‌عنوان کارت بازی سیاسی نیز استفاده می‌کنند. مهاجرت یکی از چهار عامل اصلی تغییر و تحول جمعیت است و به علت ماهیت خود می‌تواند افزون بر تغییرات درازمدت و طولانی، آثار سریع و کوتاه‌مدتی را نیز در تعداد و ساختار جمعیت ایجاد کند و تعادل یا عدم تعادل‌ جمعیت‌ها را نیز تحت‌تاثیر بگذارد (زنجانی، ۱۳۸۰: ۱).

به‌طورکلی مهاجرت به‌عنوان تغییر مکانی دایمی یا موقت تلقی می‌شود. (لهسائی‌زاده، ۱۳۶۸: ۶۰). مهاجرت شکلی از تحرک جغرافیایی یا مکانی جمعیت است که بین دو واحد جغرافیایی انجام می‌گیرد (زنجانی، ۱۳۸۰: ۵ به نقل از امانی و دیگران ۱۳۵۴: ۷۱) که این تحرک باید به تغییر محل اقامت از مبدا به مقصد بینجامد؛ بنابراین مهاجرت در بُعد زمانی و مکانی مطرح است. بُعد مکانی تغییر مکان سکونت از محل مبدأ به محل مقصد و بُعد زمانی مهاجرت را حداقل یک سال در نظر گرفته‌اند (فرشی، ۱۳۸۷: ۲۴) بنابراین مهاجر با مسافر، سیاح، مهمان و… فرق می‌کند.

«چرا نزدیک‌ترین گریزگاه و پناهگاه افغان‌ها کشور ایران است؟»

از زوایایی مختلفی می‌توان به این پرسش پاسخ داد. نخست این‌که تا پیش از انقلاب کمونیستی ۱۳۵۷، افغانستان دارای جمعیتی بسته (نه مهاجرپذیر و نه مهاجرفرست) بود. با انقلاب کمونیستی ۷ثور ۱۳۵۷ و تهاجم ارتش اتحاد جماهیر شوروی، جنگ‌های خونین و اسفباری در کشور درگرفت. از آن زمان مهاجرت افغان‌ها به کشورهای دور و نزدیک و عمدتاً به کشور ایران و پاکستان آغاز شد.

لازم است بگوییم ‌که از آن زمان تاکنون که بیش از ۴۰سال می‌گذرد، جنگ‌های خانمان‌سوزی در افغانستان جریان داشته و دارد. فی‌المثل همین چند روز قبل یونیسف اعلام کرد که روزانه ۹ کودک بر اثر جنگ در افغانستان کشته و زخمی می‌شوند. به این معنی که جنگ تنها به نظامیان آسیب نمی‌رساند بل تمام تاروپود یک جامعه را به هم می‌ریزد.

در آغازین سال‌های تجاوز ارتش سرخ شوروی، نزدیک‌ترین پناهگاه روستاییان فقیر و بی‌سواد افغانستان، ‌کشورهای ایران و پاکستان بود؛ اما افراد باسواد و تحصیلکرده به کشورهای غربی پناهنده شدند.

نکته دیگر این بود که در همان سال تجاوز شوروی به افغانستان، انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید و آیت‌الله خمینی با آرمان تشکیل حکومت اسلامی سرتاسری و نیز تبلیغ ایدیالوژی فراجغرافیایی با جهان‌بینی اسلامی، این شعار که «اسلام مرز ندارد» را تبلیغ می‌کرد و می‌گفت که جمهوری اسلامی ایران موظف است تا به داد همه ملت‌های مستضعف اسلامی در جهان برسد. این شعار نیز کمک کرد تا افغان‌های عمدتاً شیعه‌مذهب، فقیر، بی‌سواد و روستایی به ایران سرازیر شوند.

از سوی دیگر، خطر ورود کمونیزم به ایران نیز خیلی جدی بود و بدون شک مقصد ارتش اتحاد جماهیر شوروی فقط افغانستان نبود؛ بل افغانستان دهلیز ورودی آن به ایران و شبه‌قاره هند به شمار می‌رفت.

این خطر، جمهوری اسلامی ایران را وارد فاز جدیدی از استراتژی‌سازی کرد که یکی از آن جذب افغان‌های متاثر و فراری از تجاوز ارتش سرخ بود؛ زیرا به فرض حمله ارتش سرخ به ایران، از افغان‌های مهاجر به‌حیث سربازان جان‌برکف و رایگان استفاده می‌شد.

بعدها دیدیم که جمهوری اسلامی از طریق ایجاد هشت حزب سیاسی متشکل از نخبگان مهاجر، آن‌ها را با امکانات مادی و معنوی دوباره برای مبارزه و مقابله با ارتش سرخ به افغانستان فرستاد تا با بسیج مردم، آنان ارتش تا به دندان مسلح را در همانا (افغانستان) مهار و مصروف کنند.

چرا همچنان مهاجرت‌ها ادامه یافت؟

این مهاجرت‌ها را با نظریه‌های علمی مهاجرت چگونه می‌توان تفسیر کرد؟

نظریه‌های علمی مهاجرت وسیع و همه‌شمول هستند. به اقتضای فرصت این نبشته فقط به چند مورد آن که بیشتر قدرت تبیین این نوع مهاجرت‌ها را دارد، اشاره می‌کنیم.

  • در درجه نخست، مهاجرت افغان‌ها به ایران، از نوع پناهندگی است. پناهندگی مطابق به تعریف سازمان ملل به جابه‌جایی مکانی افراد به علت تبعیض نژادی، سیاسی و مذهبی گفته می‌شود. مهاجرت نسل اول افغان‌ها (حدود چهل سال قبل) و مهاجرت افغان‌ها در دوره حکومت طالبان عمدتاً از نوع پناهندگی است. مردمانی که به علت مذهب، قوم، نژاد و منطقه خاص‌شان با نابرابری مواجه و از روی ناچاری دست به مهاجرت زده‌اند.
  • در درجه دوم نظریه شبکه‌یی مهاجرت مطرح است. این نظریه نخست در اوایل دهه ۱۹۸۰ مطرح و سپس انکشاف پیدا کرد. معتقدین این نظریه باور دارند که شبکه‌های مهاجرتی مشتمل است بر شبکه‌های خویشاوندان و آشنایان نزدیک، از مهاجران قبلی (فعلاً در مقصد) و افراد مبدأ که قصد مهاجرت دارند. این شبکه از روابط که به نحوی سرمایه اجتماعی نیز محاسبه می‌شود، به گسترش مهاجرت می‌انجامد، زیرا:

الف- هزینه‌ها کاهش پیدا می‌کند.

ب- خطرها، تهدیدات، فقدان اطلاعات، بی‌اعتمادی‌ها و… کم می‌شود (حاج حسینی، ۱۳۸۵: ۴۲-۴۳).

در زمان اوایل حکومت جمهوری اسلامی در ایران و ورود نخستین مهاجران به این کشور، آنان از امتیازات و وضعیت خوبی برخوردار بودند. نسل اول مهاجرین در ایران جامعه‌پذیر شدند، با ایرانی‌ها خویشاوندی کردند و برای خود کسب‌وکار دست‌وپا کردند. در این وضعیت، مهاجران به تشویق افراد قبیله، هم‌محله‌یی‌ها و آشنایان‌شان برای مهاجرت به ایران دست زدند و یا کسانی که قصد مهاجرت داشتند را برای اطمینان و اعتماد از خطرات مهاجرت به کسب معلومات می‌پرداختند که معمولاً پاسخ‌ها مثبت بوده است. شبکه‌سازی مهاجران با کسانی که قصد مهاجرت داشتند سبب ورود بیشتر مهاجران افغان به ایران شد.

  • در درجه سوم، محرومیت‌های برخی گروه‌های اجتماعی افغان مطرح می‌شود که با نظریه محرومیت نسبی یا فرار مغزها قابل تبیین است. این نظریه را «استارک» و «ونگ» در سال ۱۹۸۴ مطرح کردند. آن‌ها فرار مغزها را در قالب نظریه محرومیت نسبی ارائه کردند. آنان معتقدند که نارضایتی زمانی ظهور می‌کند که دستمزدها پایین باشد. بر اساس این نظریه مهاجرت تصادفی نیست؛ بل پاسخی در برابر رفع محرومیت‌هاست؛ البته همه محرومیت‌ها سبب مهاجرت نمی‌شود بل محرومیت‌هایی که ارزش‌های بلندتر دارند باعث این امر می‌شود. زمانی که فرد یا جمعی در یک جامعه یا سازمان نتواند با محرومیت‌ها کنار آید دست به مهاجرت خواهد زد. از دیدگاه آنان، مهاجرت نتیجه وجود محرومیت‌ها در جامعه و سازمان اجتماعی است و مهاجرت سبب سلسله تغییرات در جامعه مبدأ و مقصد می‌شود (همان، ۴۶). همان‌گونه که گفته شد، جنگ‌های مستمر همه‌چیز ما را گرفته است، زیرساخت‌ها ویران، کارخانه‌ها تعطیل و اشتغال از بین رفته است. تعداد زیادی از جوانان بیکار، مخصوصاً در یک‌دهه اخیر که به‌شدت احساس محرومیت و بی‌عدالتی اجتماعی می‌کردند برای اعتراض از وضعیت، افغانستان را به قصد یافتن کار و اشتغال ترک کردند؛ جوانانی که یکی از مقاصدشان ایران بوده است.
  • نظریه «روانشتاین» نیز قسمتی از مهاجرت‌های افغان‌ها را به ایران تبیین می‌کند. برخی‌ نظریه وی را نخستین نظریه مهاجرتی می‌دانند. او ابتدا در سال ۱۸۸۵ با مقاله‌یی تحت عنوان «قوانین مهاجرت» نظریاتش را بیان کرد.

قوانین «روانشتاین» درباره مهاجرت

الف- فاصله و مهاجرت: بر اساس این قاعده، هرچه فاصله بین مبدأ و مقصد بیشتر باشد، انگیزه مهاجرت بیشتر می‌شود؛ زیرا در مناطق روستایی فاصله مبدأ و مقصد کم است و عدم تفاوت شرایط نیز انگیزه مهاجرت خلق نمی‌کند.

ب- مرحله‌یی بودن مهاجرت: مهاجرت از روستاها به شهرهای نزدیک و کوچک‌تر و سپس به شهرهای بزرگ‌تر صورت می‌گیرد.

ج- تاب‌ها و بازتاب‌های مهاجرت: مهاجرت تنها از روستا به شهرهای کوچک و سپس شهرهای بزرگ‌تر صورت نمی‌گیرد؛ بلکه جریان برعکس نیز دارد، ولی این موازنه به نفع حرکت در مسیر اولی است.

د- ارتباطات و مهاجرت: گسترش ارتباطات و وسایل ارتباط‌جمعی با تسهیل دریافت اطلاعات از مقصد برای مهاجران، باعث افزایش مهاجرت‌ شده است.

هـ- برتری انگیزه اقتصادی در مهاجرت: افزون بر سایر انگیزه‌های مهاجرت، انگیزه و محدودیت‌های اقتصادی مبدأ در صدر انگیزه‌ها می‌نشیند (زنجانی، ۱۳۸۰: ۱۳۰-۱۳۱). نزدیکی ایران به افغانستان، دهلیز شدن ایران برای ورود به کشورهای غربی، پیدا کردن کار و درآمد و ارتباطی که در قوانین مهاجرت روانشتاین مطرح شد، مهاجرت بخشی از افغان‌ها را به ایران تبیین می‌کند.

  • نظریه «لاری ساستاد» (هزینه و فایده):

وی به مهاجرت با دید سرمایه‌گذاری پرداخته است که به تدریج به نظریه «سرمایه نیروی انسانی» مروج و مرسوم شده است. از نظر وی، انگیزه اصلی مهاجر، بازده اقتصادی است، بازدهی که فراتر از درآمد محل مبدأ باشد. این نظریه به نظریه «هزینه و فایده» نیز شناخته می‌شود؛ زیرا مهاجر هزینه‌های مهاجرت و فایده احتمالی آن را بررسی و دست به مهاجرت می‌زند.

هزینه‌های مهاجرت شامل هزینه‌های پولی مستقیم و غیرمستقیم، هزینه‌های روانی و… می‌شود که مجموع آن هزینه واقعی مهاجرت است (همان، ۱۳) با این نظریه نیز مهاجرت‌های افغان‌ها تبیین شده است.

  • نظریه «اورت.س.لی» (دافعه و جاذبه): وی در مقاله‌یی با عنوان «نظریه‌هایی درباره مهاجرت» – که در مجله جمعیت‌شناسی امریکا منتشرشده – بر چهار عامل اصلی مهاجرت تاکید کرده است.

الف- عوامل موجود در مبدأ (برانگیزنده و بازدارنده)

ب- عوامل موجود در مقصد (برانگیزنده و بازدارنده)

ج- موانع موجود در جریان مهاجرت از مبدأ به مقصد

د- عوامل شخصی (حسینی،۱۳۹۲: ۱۹۲): بدون شک جنگ، بیکاری، بی‌عدالتی و سایر ناهنجاری‌های اجتماعی دافعه‌های بی‌شماری در افغانستان خلق کرده و می‌کند. تنها غریزه زنده ماندن کفایت می‌کند که افراد هر جایی را برای زنده ماندن بیابند که قطعاً یکی از این کشورهای امن، ایران بوده است.

منابع:

  • لهسائی‌زاده، عبدالعلی، (۱۳۶۸)، نظریات مهاجرت، نوید، شیراز.
  • حسینی، حاتم، (۱۳۹۲)، جمعیت‌شناسی، اجتماعی، اقتصادی و تنظیم خانواده، بوعلی سینا، تهران، چاپ پنجم.
  • زنجانی، حبیب‌الله، (۱۳۸۰)، مهاجرت، سمت، تهران.
  • فرشی، مهراب، (۱۳۷۸)، مهاجرت و پناهندگی، تهران
  • حاج حسینی، حسین، (۱۳۸۵)، سیری در نظریه‌های مهاجرت، فصل‌نامه راهبرد، شماره ۴۱٫

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا