روایت

وهابیت با عربستان چه کرده است؟

چندین نسل متوالی از وهابی‌ها که ریشه آن‌ها به قبایل سنی برمی‌گشت، از قرن 18 به بعد تلاش کردند تا اتحادی را در آنجا ایجاد کنند. توبی ماتیسن در کتاب «سعودی‌های دیگر» می‌نویسد که چند سال پس از گرفتن سواحل شرقیِ شبه جزیره از دست عثمانی‌ها در سال 1913 میلادی، روحانیون وهابی فتوایی را صادر کردند که بر اساس آن از شیعیان خواسته شده بود تا به “اسلام واقعی” بگرایند. روحانیون وهابی در سرزمین حجاز و شهرهای غربی از جمله مکه، مدینه و جده تمام گنجینه‌های مکان‌های مقدس مکه را به غارت برده، به گنبد خانه حضرت محمد (ص) (مسجد‌النبی) در مدینه دست‌درازی کرده و مقبره‌های بی‌شماری را نیز تخریب کردند.

اما موفقیت آن‌ها بسیار ناچیز بود. در سال 1930 میلادی، زمانی که وهابی‌ها به اردن و عراق یورش بردند و موجب رنجش ارباب‌های بریتانیایی آن مناطق شدند، ملک عبدالعزیز السعود، اولین پادشاه و بنیان‌گذار پادشاهی عربستان سعودی، افسار آن‌ها را به دست گرفته و صدها نفر از طرفداران‌شان را کشت.

پس از آن اتفاق بود که شبه‌ جزیره دوباره کمی به اوضاع قدیمی خود نزدیک شد. روحانیون شیعه در شرق عربستان فعالیت می‌کردند. روزنامه‌های جده همچنان به انتشار فهرست مناسبت‌های غربی و اسلامی، اکران‌های سینما و کنسرت‌ها می‌پرداختند.

سپس در سال 1979 میلادی، برخی نظامیان در ۲۰ نوامبر ۱۹۷۹مسجدالحرام را تصرف کرده و به تبعیت از رهبرشان که خود را “مهدی موعود” می‌نامید، درآمدند. آن‌ها تلاش داشتند تا پادشاهی عربستان را کنار بزنند. نیروهای وهابیِ وابسته به پادشاهی عربستان به مقابله با آن‌ها برخاسته و با پس گرفتن مسجدالحرام، پادشاهی عربستان را بر سر قدرت نگه داشتند.

در همان بین، توافقی کلیدی بسته شد: روحانیون وفادار به وهابیون با طرح خروج اجباری شبه ‌نظامیان از مسجد موافقت کرده و به جای آن، از مقامات سلطنتی درخواست کردند با اعطای قدرت به آن‌ها کنترول بیشتری بر رفتار اشخاص صورت گیرد. آخرین سالن‌های سینما و کنسرت تعطیل شدند. زنان نیز بالاجبار مجبور شدند تا لباس یکدست سیاه بپوشند.

پس از گذشت 35 سال از آن اتفاق، تعریف خارجی‌ها از وضعیت عربستان سعودی کاملا تیره و مبهم است. تمام چهار کتابی که در مورد سلطه خاندان آل سعود نوشته شده همین وضعیت را در برمی‌گیرد.

پاسکال منورت از مردان جوانی سخن می‌گوید که تنها راه فرارشان از سخت‌گیری‌های ساختار وهابی ریاض، رانندگی با سرعت زیاد در اتوبان‌های این شهر است. ماتیسن به زندگی حدود 2 میلیون شیعۀ شرق عربستان می‌پردازد که اغلب از کارکنان شرکت نفت عربستان بوده و برای انجام احکام دینی باید وارد مجادله با خاندان آل سعود شوند. در همین رابطه، پائول آرتس و کارولین رولانتس به مصائب زنان سعودی می‌پردازند و اینکه آن‌ها برای تحصیل، اشتغال، مسافرت و حتا ایجاد حساب بانکی به یک سرپرست مرد نیاز دارند. سیمون راس ولنتاین نیز به قدرت بی‌اندازه روحانیون وهابی می‌پردازد.

با این حال، سوال اینجاست که اگر عربستان سعودی واقعا خواستگاه داعش است، پس چرا این پادشاهی با گذشت یک قرن از تاسیسش همچنان جامعه‌یی ناهمگن است؟

یکایک این نویسندگان به شکاف بین ایده‌آل‌های این نظام تمامیت‌خواه و مغایرت آن با واقعیت اشاره دارد. ولنتاین در بخشی با عنوان “مارها در بهشت” می‌نویسد: «هر جایی که در عربستان زندگی کردم، نه تنها پیشنهاد مواد مخدر و مشروبات الکلی به من می‌شد، بل کسانی بودند برای خوش‌گذرانی کارگر جنسی نیز به من پیشنهاد می‌دادند.»

آرتس در مورد مواردی می‌نویسد که ناقض شریعت اسلامی عربستان است و می‌گوید که اینترنت، ماهواره باعث شده تا آن قوانین رو به انحطاط بروند. منورت نیز از جوانانی می‌گوید که برای فرار از حاکمان کشورش رو به رانندگی با سرعت زیاد می‌آورند.

بدتر از این موارد، نحوه برخورد عربستان سعودی با شیعیان این کشور است. ماتیسن می‌گوید که عربستان با شیعیان ساکن مناطق شرقی این کشور همچون شهروندان درجه دوم برخورد می‌کند. وی البته می‌نویسد که شیعیان عربستان حق دارند در خیابان‌ها به عزاداری بپردازند و روحانیون شیعه علاوه بر داشتن رابطه نزدیک با یکدیگر با روحانیون ایرانی نیز رابطه خوبی دارند که باعث شده آن‌ها در عربستان استقلال خودشان را داشته باشند. برخی نیز حوزه علمیه باز کرده‌اند که یکی از آن‌ها مختص زنان است. فعالیت‌های دینی شیعیان باعث عصبانیت روحانیون وهابی می‌شود.

در ماه جنوری به همراه سردبیر اکونومیست به عربستان رفتم تا دیداری به محمد بن سلمان داشته باشم. او عملا حاکم عربستان است. البته در زمان خوبی به آنجا نرفتیم. او 47 نفر را – 43 سنی و 4 شیعه – را اعدام کرده بود که پس از اتفاق سال 1979 بزرگترین اعدام گروهی این کشور محسوب می‌شود. در طول ملاقات، او به تصاویر تلویزیونی اعدام‌ها نگاه می‌کرد و به نظر می‌رسید کاریکاتورهایی که از او به عنوان “نوجوانی که دست به کارهای خطرناک می‌زند” را پذیرفته می‌شود؛ انگار که یک بازی کمپیوتری باشد. در ایران به سفارت عربستان سعودی حمله شد و آن‌ها درصدد قطع روابطشان با این کشور برآمدند. او در مراسم شام به ما گفت: «تلاش می‌کنیم تا کار از این بیشتر بالا نگیرد.» در همان بین بود که عادل الجبیر، وزیر امور خارجه ترشروی عربستان، در تلاش بود تا مانع پیشروی امپراتوری پارس به سمت غرب شود!

امور داخلی نیز پیچیدگی‌های خودش را داشت. پولیس مذهبی عربستان به امور شخصی مردم تجاوز می‌کند. مثلا زن حسابدار جوانی در مورد اینکه پولیس همکار را دستگیر کرده می‌گوید، زیرا آن‌ها دفتر کار مشترکی دارند. در جنوب نیز به خاطر حضور دختران در یک رقص محلی، یک فستیوال تعطیل شد. مک‌دونالد هم علائم صف‌های جداگانه خانم‌ها و آقایان خود را بروز کرد.

نویسندگان و مولفان نیز مرتب داستان‌های کسانی را می‌نویسند که به جرم “بی‌حرمتی به مقدسات” راهی زندان شده‌اند. در سال 2015 نیز اشرف فیاض، شاعر فلسطینی که در عربستان بزرگ شده بود، به خاطر توهین به مقدسات مذهبی به اعدام محکوم شده بود که به خاطر فشارهای بین‌المللی حکمش به 8 سال حبس و 800 ضربه شلاق تغییر یافت.» یک دبیر خبر عربستانی به من گفت: «برای نخستین بار در عمرم واقعا می‌ترسم.» کمبود اسامی در گفتگوهای رسانه‌یی حاکی از این ترس شخصیت‌ها از حاکمان عربستان است.

محمد بن سلمان که قابلیت‌های محافظه‌کارانه و سرکوب‌گرایانه‌اش را اثبات کرده بود، کمی به چپ گرایش پیدا کرد. در اوایل سال جاری میلادی و پس از اعدام‌ها، بن سلمان از قدرتِ پولیس دینی اسلامی عربستان “مطوعین” را کاست و واعظان مشهور که جرات اعتراض به آن تغییرات را داشتند را دستگیر کرد. نمونه آن عبدالعزیز الشریفی، واعظ تلویزیونی مشهور عربستان، است که خبر دستگیری‌اش به سرعت در تویتتر چرخید.

محمد بن سلمان نخستین گفتگوی ثبت شده‌اش با ما را با سردبیر همراه من انجام داد؛ در ساختمانی زیبا بیرون از شهر که چندین خنجر بر روی دیوارهای آن نصب شده بود و چند آی پد نیز روی میز بود. بن سلمان از اصلاحات سخن می‌گفت. او باور دارد که برای برطرف کردن اعتیاد عربستان سعودی به نفت، باید تنوع اقتصادی را در آن رواج داد که این امر خود مستلزم مدرن‌سازیِ سلسله‌مراتب حاکم در عربستان سعودی است. زنان باید نقش پررنگ‌تری را در اقتصاد عربستان سعودی ایفا کنند و مهاجران نیز باید از حقوق شهروندان برخوردار باشند. (مجری شبکه العربیه بعدتر از او پرسید: “مهاجران تمام کشورها؟” بن سلمان پاسخ داد: «بدون شک.»)

کاهش سخت‌گیری‌های اجتماعی فواید اقتصادی خواهد داشت. محمد به سلمان می‌گوید برای اینکه مانعی برای ولخرجی شهروندان کشورش در دوبی و بیروت (زنان اجازه رانندگی دارند و نوشیدن نیز آزاد است) ایجاد شود و پول را در خانه [عربستان سعودی] نگه داشت، باید مجتمع‌های توریستی را در این کشور برپا کرد. او می‌گوید که بخشی از طرح 5 میلیارد دالری‌اش برای توسعه بخش توسعه مناطق تفریح عربستان، به ساخت پارک و مجتمع‌های تفریحی در جزایر این کشور در دریای سرخ اختصاص دارد.

پاپ استارهای عربستان سعودی – که به قول بن سلمان “در جهان عرب بهترین هستند” – که در دوران جوانیِ پدر محمد بن سلمان مجوز اجرا داشتند نیز ممکن است دوباره به زودی مجوز بگیرند. در چندین ویدیو مکه از دوران حکمرانی پدربزرگش، می‌توان چندین زن شترسوار را دید که بر طبل می‌کوبیدند و در بازار ابزار می‌فروختند. این اتفاق مجددا می‌تواند رخ دهد.

وزیر جدید آموزش عربستان، محققی که کتابش در مورد سانسو‌رهای وهابیت به دلیل انتقاد از نظارت روحانیون ممنوع شد، می‌گوید که باز شدن دانشگاه‌های امریکایی در عربستان موجب شکسته شدن حلقه نظارت بر این کشور خواهد شد.

در عربستان سعودی، آخرین سینماها در دهه 70 میلادی بسته شدند، اما مجموعه جدید در دست ساخت علاوه بر دارا بودن یک سالن سینما، به یک سالن اپرا نیز مجهز است. یکی از مقامات عربستان سعودی در مورد سهم 3.5 میلیارد دالری محمد بن سلمان در اوبر گفته که این امکان آزادی زنان را در این کشور بیشتر خواهد کرد.

یکی از مشاوران محمد بن سلمان این شاهزاده جوان را با شیخ محمد بن رشید المکتوم مقایسه می‌کند که دوبی را به یک کلان شهر تبدیل کرد. البته تنها پروژه در حال تکمیل، پروژه “الدرعیه” در حومه ریاض است که اجدادش و بنیان‌گذاران وهابی، بن عبدالوهاب، در سال 1744 میلادی در آنجا پیمان بستند. ملک فهد در دهه 80 میلادی یک خانه اپرا در آنجا ساخت که به دلیل اعتراضات هیچگاه شروع به فعالیت نکرد.

در آنجا چندین ساحل خصوصی وجود دارد که زنان می‌توانند لباس راحت بپوشند، اما حاکمان عربستان سعودی آماده گسترش آن و ایجاد یک گردشگری داخلی نیستند. یکی از هوتل‌داران جده به من گفت: «چنین اتفاقی کاملا بعید است.»

جده، دومین شهر بزرگ عربستان، سالانه میزبانی جشنواره‌یی است که قدمت آن به پیش از دوران وهابی‌ها برمی‌گردد. شعار آن‌ها این است که «ما این شکلی بودیم.» بازرگانان محلی تمام هزینه‌های برگزاری این مراسم را پوشش می‌دهند تا خاطره گذشته دارای «تعدد حزبی» عربستان زنده نگه داشته شود. روزگاری که جده محل زندگی خلفای عثمانی و پایتخت دیپلماتیک عربستان بود.

دختران شگفت‌زده که تعدادشان از مردان بسیار بیشتر است، راحت به کمدین‌ها می‌خندند. بین نمایش‌ها، یک DJ علیرغم ممنوعیت موسیقی شروع به کار می‌کند. پس از اتمام نمایش نیز پسران و دختران کنجکاو که تا پیش از این جدا ایستاده بودند، روی صحنه رفته تا عکس سلفی گروهی بیندازند. یکی از افراد مسوول در مراسم به من می‌گوید: «جشنواره ما برای نشان دادن سبک زندگی کلان‌شهری‌مان به قبایل بیابانی است.»

صحبت‌های او میزان مقاومت مردم در برابر وهابی‌ها را بازتاب می‌دهد؛ وهابی‌هایی که چشم‌انداز شبه جزیره عربستان را مطابق میل‌شان تغییر داده‌اند. تپه باستانی مکه از بین رفته و بافت قدیمی شهر نیز به خاطر ساخت و ساز هوتل‌های جدید صاف شده است؛ حتا آرامگاه‌های مقدس نوادگان پیامبر که مورد احترام سنی‌ها و شیعه‌ها بودند نیز با بولدوزر صاف شده‌اند.

یک متصدی موزه در جده که گرایش محافظه‌کارانه نیز دارد می‌گوید: «جنایت رخ داده؛ وظیفه ما نجات چیزی است که باقی مانده است.» بر روی دیوار دفترش در جده می‌توان نقاشی چندین هوتل بلند و بی‌روح را دید که در کنار کعبه ساخته شده و قداست آن را تحت شعاع خود قرار داده است.

خوشبختانه وهابی‌ها علیرغم یک قرن حکومت هنوز موفق نشده‌اند که مانند داعش، تمام فرهنگ‌ها و فرقه‌های داخل شبه‌جزیره را از بین ببرند. مثلا همچنان شیعیان زیدیه از خانه‌های خشتی خود در کوه‌های یمن و همچنین النخاوله، شیعیان بومی مدینه، به محل قبرستان‌های مقدس خاندان پیامبر (ص) سر می‌زنند. صوفی‌های عربستان که احتمالا همسایه وهابی‌ها باشند هم هر شب پنجشنبه ذکرهای مخصوص به خودشان را همراه با دف‌نوازی می‌گویند؛ این در حالی است که وهابی‌ها آن ذکرها را بی‌حرمتی به مقدسات می‌پندارند. در مدینه نیز “شرفه” که پیش از وهابی‌ها در حجاز حرف اول را می‌زدند، با مقامات لابی کردند تا وهابی‌ها “خانه حضرت محمد (ص)” را به عنوان بخشی از برنامه مدنظرشان تخریب نکند.

برخی حتا به افزایش آستانه پذیرش مذاهب دیگر اشاره کرده و دکترین وهابیت را مجدد زیر نظر قرار دادند: این مساله که غیرمسلمانان نباید در سراسر شبه‌جزیره عربستان اجازه عبادت کردن داشته باشند. (اگر عربستان سعودی در آفریقا دارای زمین باشند، ما بدون شک یک مدرسه دینی را در آنجا برپا خواهیم ساخت.)

البته شاید بتوان گفت که بزرگترین جامعه مسیحیت به لحاظ سرعت پیشرفت در خاورمیانه در عربستان قرار دارد. گرچه قانون ممنوعیت حضور غیرمسلمانان در شهرهای مقدس مکه و مدینه وجود دارد، اما خدمتکاران و رانندگان غیرمسلمان در سایه مسجد بزرگ مکه زندگی و کار می‌کنند. یک بازرگان سعودی که دو خدمتکار مسیحیِ فیلیپینی دارد، می‌گوید: «حدود یک نسل قبل، ما وانمود می‌کردیم که مسیحی‌ها اصلا وجود ندارند، اما حالا به آن‌ها هدایای مسیحی می‌دهیم و مراسم مسیحی‌ها را زمستان برایشان برگزار می‌کنیم.»

یک شاهزاده عربستانی که در دانشگاه بوستون زبان عبری را فرا گرفت، حالا در یکی از دانشگاه‌های ریاض به تدریس رشته “مطالعات یهودیان” می‌پردازد. اکثر مناطق جنوب ریاض که پر از علائم خیابانی به زبان غیرعربی است، بیشتر به محیط‌های بنگالی، مالایی (جنوب هند) و افغانستانی شباهت دارد. عربستان سعودی تلاش می‌کند تا چنین گوناگونی قومیتی را از جهان بیرون مخفی نگه دارد تا بتواند جایگاه روحانیون وهابی این کشور را محکم نگه دارد.

یک روز به دادگاه جنایی مدرن ریاض رفتم. شنیده بودم که هر کسی که انتظار دادرسی عادلانه را دارد، باید ریش تمیز گذاشته باشد. در اتاق شماره 39، دیدم که یک راننده تاکسی که صورتش را تمیز کرده بود و 6 فرزند نیز داشت، در حال التماس از یک جوان بود که لباس‌ها سفید وهابی‌ها را به تن داشت. راننده تاکسی به خاطر نوشیدن ویسکی به 80 ضربه شلاق محکوم شده بود.

به حومه ریاض رفتم و با شخصی به نام حسن فرهان المالکی صحبت کردم. او قبلا در جایگاه یک روحانی در وزارت آموزش عربستان مشغول به کار بوده اما به دلیل سفر به افغانستان و شفاف شدن دست داشتن سعودی‌ها در حادثه 11 سپتامبر، زندگی او مسیر جدیدی را به خود گرفت.

انتشاراتی به نام “دار الراضی” در اردن، کتاب المالکی به نام “واعظ و نه پیامبر” را منتشر کرده است. کتاب وی در مورد عبدالوهاب، بنیانگذار وهابیت، بود که به خاطر آن دو مرتبه به زندان فرستاده شد. المالکی به من گفت که «قوانین خدا برای حاکمان سعودی یک تعریف دارد ولی برای مردم تعریفی دیگر.»

وی در ادامه می‌گوید که «روحانیون وهابی با سرکوب تظاهرات و آزادی بیان به رژیم آل سعود کمک می‌کنند.» او می‌گوید که حتا شخص پیامبر (ص) در مکه در صلح با کفار زندگی می‌کرد. بنابراین چرا جانشینان خود خوانده وی قادر به انجام چنین کاری نیستند؟

اعدام شیخ نمر، روحانی برجسته شیعه در عربستان، در ماه جنوری سال جاری باعث شد تا جنبش اعتراضی شیعیان در ولایت‌های شرقی این کشور که سال 2011 همراه با بهار عربی  به راه افتاده بود، دوباره فعال شود. یکی از اقوام شیخ نمر در عوامیه می‌گوید: «پس از قتل شیخ نمر، نیروهای داعش و نیروهای امنیتی عربستان برای ما فرقی ندارند.»

دیوارنوشته‌های «مرگ بر آل سعود» در سراسر شهر عوامیه دیده می‌شود. پوستر‌ها شیخ نمر نیز همچنان بر روی دیوار خانه‌ها نصب است. مردم کنترل این شهر را به دست گرفته‌اند. بردار شیخ نمر، محمد، مرا شخصا در شهر چرخاند. پسر 17 ساله محمد به خاطر شرکت در اعتراضات به زندان افتاده و احتمالا اعدام شود. همه مردم در این شهر عزیزی را در زندان دارند. خانواده شیخ نمر پیشینه اعتراضی به قدمت چهار نسل دارند. محمد نمر می‌گوید پس از آنکه عربستان سعودی در سال 1913 میلادی کنترل ولایت شرقی را به دست گرفت، اعتراضات زیادی صورت گرفت. شیخ نمر نیز راه اجدادش را طی کرد.

گرچه 10 درصد جمعیت عربستان شیعه است، اما حاکمان سعودی در طول یک قرن حکومت خود تاکنون حتا یک وزیر شیعه نیز منصوب نکرده‌اند. شخصی به من می‌‎گفت که معلمان مدارس مناطق شیعه‌نشین وهابی هستند که به دانش‌آموزان می‌گویند “شیعیان مرتد هستند.» اما آن‌ها پول نفت را به جیب می‌زنند و فقر در روستاهای مجاور چاه‌های نفت بیداد می‌کند. شیخ نمر برای عدالت جنگید. او گفته بود که اگر عربستان مخالفت کند، شیعیان درخواست جدایی خواهند کرد. شیخ نمر در سال 2011 به تنهایی مردم را به خیابان فراخواند و پنج سال بعد خودش اعدام شد. شهر عوامیه نیز به دلیل خشم از اعدامش کنترل امور را به دست گرفته است.

اما برادر شیخ نمر، محمد، مانند او انقلابی نیست. او در کار لوله‌کشی مشغول به کار است و یک شاسی بلندِ لکسس سوار می‌شود. او آخر هفته‌ها را در باغ‌های نخل حومه شهر سر می‌کند و علیرغم مرگ برادرش و به زندان افتادن پسرش، همچنان بر این باور است که رابطه آل سعود و شیعیان قابل ترمیم است. محمد می‌گوید: «ما از دولت می‌خواهیم تا با سیاست با شیعیان و سنی‌ها رفتار کنند، اما آن‌ها فقط با مسائل امنیتی پاسخ می‌دهند.

او می‌گوید که اگر محمد بن سلمان تنها بخشی از هزینه‌های جنگ با شیعیان در سوریه و یمن را خرج شیعیان داخل عربستان کند، اوضاع بهتر خواهد شد. اما در حال حاضر که قیمت نفت پایین بوده و اوضاع اقتصادی خوب نیست، حاکمان عربستان سعودی تمایل دارند تا بیشتر هوای پایگاه‌های مورد علاقه خودشان را داشته باشند.

منبع: nybooks / فرادید

نویسنده: نیکلاس پلهام

نوشته‌های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا