مقاله

صدا کن مرا …

نویسنده: سمیه رامش

وقتی رییس‌جمهور غنی در مراسم تحلیف، بانوی اول را با نامش «بی‌بی گل» صدا زد، عالمی از شگفتی در اذهان مردم جاری شد. انگار قبل از آن کسی هرگز نامی از یک زن نشنیده باشد!

آری؛ ما با تاریخی پنج‌هزار ساله و ادعای فر و فرهنگ هنوز یاد نگرفته‌ایم زنان را به نام‌شان بخوانیم. برای همین کنجکاو می‌شویم، برآشفته می‌شویم، شگفت‌زده می‌شویم و یا هم اندوه‌ناک از شنیدن و گاهی هم از نشنیدن نام‌های زنان.

 داشتن نام از جمله حقوق مدنی هر انسان به شمار می‌رود و به عبارتی از جمله ابتدایی‌ترین حقوق هر فرد است که از آغازین روزهای زندگی برایش داده می‌شود. خواندن شخص با نامش جزیی از شخصیت و شناخت‌اش است و هیچ کس حق ندارد که نام شخص را از او دریغ بدارد. اما زنان در افغانستان از این حق به نوعی بی‌بهره هستند؛ چرا که در کمتر خانواده‌یی کسی خانم یا مادرش را به نام صدا می‌زند و نه تنها در خانه؛ بل در دیگر اماکن نیز نامی از زنان برده نمی‌شود.

کودک از بطن مادر به دنیا می‌آید اما در هیچ یک از اسناد مربوط به کودک از خوردی تا بزرگسالی نام مادر درج نمی‌شود. در تذکره، در کارت واکسن، در اسناد تحصیلی، در پاسپورت و یا هیچ جای دیگری که قرابت مادر و فرزندی ثابت شود، نامی از مادر نیست!

اما جالب اینکه به رسم عادت مادر از روی نام فرزندش شناخته می‌شود. زنی که نامش در هیچ جای این قوانین جایی ندارد، در آنی می‌شود مادر احمد یا محمود.

در طول تاریخ نام زنان سیستماتیک حذف شده است و القاب نسبتی، دختر فلانی، مادر فلانی، زن فلانی و یا خواهر فلانی که همۀ این فلانی‌ها «مرد» هستند، جای نام و هویت زنانه را گرفته‌اند.

 این موضوع تا حدی‌ست که بعضی از زنان کم کم نام خود را هم از یاد می‌برند و از گفتن نام خود هراس یا شرم دارند و آن را به زبان نمی‌آورند. در جامعه‌یی که برای عده‌یی نام زنان یک تابو و در جملۀ مالکیت‌های دنیای مردانه محسوب می‌شود، روشنفکرترین مردان هم در معاینه‌خانه داکتر یا روی کاغذ خرید اجناس مربوط به زنان هم نام‌شان را نمی‌نویسند و یا به اسم‌ها و القاب دیگری غیر از نام زن رجوع می‌کنند. و حتا شنیدن نامی که از زبان رییس‌جمهور ما را زیاد ذوق زده کرد و به بانوی اول کشور برمی‌گردد، یکی از همین مستعارها و القاب دومی است !

از این که بگذریم … در کارت‌های عروسی نیز در کنار نام داماد، نام عروس را نمی‌نویسند و معمولن عروس خانم با نام فامیلی‌اش معرفی می‌شود، در صورتی که نوشتن نام عروس و داماد روی کارت عروسی یا نامزدی یک اصل زیباست. هنوز در این سرزمین زنان بی‌هویت و بی‌نام زندگی می‌کنند. نه روی کارت عروسی نام‌شان ذکر می‌شود، نه از جمله اقارب درگذشتگان و بِه دنیا آمدگان محسوب می‌شوند و نه هم روی کارت جنازۀ خودشان و یا حتا سنگ مزارشان نامی از ایشان برده نمی‌شود.

این هویت‌کشی زنانه از دیروزی بوده که شاعران با نام‌های مستعاری چون مخفی، مستوره و… پنهان ماندند و ماندند تا امروزی که در عصر تکنالوژی و مدرنیته در تلیفون‌های هوشمند و اپلیکشن‌های مدرن نیز هویت‌شان با مستعارها و کدگذاری‌هایی چون: خانه، شماره یک، ستاره (*) یا ربان قرمز، دختر تنها، رویای غمگین و  … پیوند می‌خورد!

هنوز که هنوز است رسم و رواج‌های قرون وسطایی دنیای زنانه را در سرزمین ما با همۀ دروازه‌های بازش به روی جهان در احاطه دَارد و انگار قرار نیست به این زودی این دنیا دچار تحول شود.

هرچند افغانستان امروزی مقام بانوی اول، وزارت امور زنان و هزاران نهاد پروژه‌دهنده و پروژه‌گیرنده در موضوعات زنان دارد و میلیاردها دالر هزینۀ این دم و دستگاه‌هاست؛ اما تمام این مراجع طَی سال‌ها نتوانسته‌اند گامی مثبت، بنیادی و تاثیرگزار در جهت حل ریشه‌یی مشکلات زنان بردارند.

متاسفانه پرداختن به موضوع‌های زنان هنوز در قالب پروژه است یا گام‌های سطحی، نمایشی و کوتاه‌مدت که با درنظرداشت بودیجه‌های چندین صفری دست‌آوردی نداشته است. این جریان حذف و بی‌هویتی ادامه خواهد داشت تا زمانی که محور حرکت‌های زنانه پروژه و پول باشد و ما شاید تا چند صبای دیگر نام‌های خود، مادران و دختران خود را هم از یاد ببریم.

تا ما از خود شروع نکنیم تا ما زنان نخواهیم، خوانده نخواهیم شد و نام‌مان صدایی نخواهد شد! حرکت‌های مستقل، هدفمند و خودجوش زنان می‌تواند اولین نام‌ها را درج تاریخ کند وگرنه تاریخ همچنان هویت و نام‌هایی چون؛ رودابه، ستاره، گوهرشاد، ملالی، اوستا، شمیره، بی‌بی نور و محجوبه را از یاد خواهد برد !

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا