مقاله

در لندن خیر و خیریت است!

این هفته در لندن داغ‌ترین موضوع، مساله حمله به سوریه بود. آقای جیم که عضو حزب کارگر است سخنان جرمی کوربین را مرتب بلغور می‌کرد که ترزا می نوکر امریکاست به جای اینکه از پارلمان حرف بشنود.

آقای الف که تا زیر پلک‌هایش غرق در قصه‌های افغانستان است می‌گوید پارلمان در افغانستان چی کاره است؟ رییس‌جمهور ما کی نظر خواسته، آقای اسپنتا که این همه روشنفکر بود مگر برخلاف رد پارلمان هجده ماه دیگر وزارت نکرد؟ همین حالا آقای ربانی هم غیر قانونی و مردود پارلمان است، اما کماکان با قدرت وزیر است. چند ماه از رد پارلمان می‌گذرد؟

آقای دال می‌گوید استیفن هاوکیگنز اگر نمی‌مرد باید تیوری زمان را درباره افغانستان بازبینی می‌کرد. زمان ما خطی نیست. آفاقی است مثلن دو دقیقه ما پنج ساعت است.

میم می‌گوید همین هاوکیگنز هم چندان دانشمندی نبوده مگر می‌شود دانشمند نخبه کتابش پرفروش باشد. معلوم است یک آدم مطبوعاتی عوام‌گرا بوده و تیوری‌هاش هم مثل صدیق افغان خود ماست. البته که در سطح عوام غربی.

آقای الف فوری یک ویدیوی آقای صدیق افغان را پیدا می‌کند که چار را با چار جمع می‌کند تقسیم بر سه می‌کند و نتیجه می‌گیرد خدا مهربان است. بعد دیدار دکتور غنی از او را پیدا می‌کند که در سطح جهانی با هم بحث می‌کنند. واقعیت‌اش این‌که آدم گنگس می‌شود. نمی‌فهمد کی به کی است؟ چطوری یک شارلاتان مثل صدیق افغان بهترین ساختمان آکادمی علوم را در بهترین جای کابل اشغال کرده و باسواد و بی‌سواد به او افتخار می‌کنند بدون آنکه بدانند به چه افتخار می‌کنند.

آقای ف می‌گوید اگر همین کاندیدا شود همه به او رای می‌دهند؛ مثل لباس نامریی پادشاه است همه خود را خوش دارند به نادانی بزنند. دال می‌گوید به پارلمان کاندیدا نشویم؟ از دوستان مجازی من نصفش کاندیدا شده‌اند و همه هم با حمایت آحاد ملت مواجه شده‌اند.

جیم می‌گوید حمایت ملت هم حکایتی است. لیست حامیان مشترک است. میلیون نفر هم که اعلام کاندیداتوری کنند میلیون نفر با عین جملات ستایشی از آن میلیون نفر دیگر حمایت می‌کنند. بعد وقت رای‌دهی می‌بینی چار تا رای ندارند.

الف می‌گوید کدام رای؟ ارگان‌های محلی تصمیم می‌گیرد نام کی از صندوق بیرون شود. نمونه می‌دهد با سند و دلیل که به دلایل امنیتی این‌جا سانسور می‌کنم.

میم می‌گوید حالا چه ارزش دارد وکیل شدن وقتی وکلا برای والی و سفیر شدن از پارلمان استعفا می‌دهند.

دال می‌گوید این گپ‌ها را ایلا کنیم همی پنالتی ریال مادرید نامردی نبود؟ ایتالیایی‌ها چه رقمی یک‌باره قیامت کردند؟

جیم می‌گوید خوبی فوتبال به همین است آرسنال هم نزدیک حذف شود.

من که آرسنال خط قرمزم است می‌گویم پارلمان و ترزا می و هر چه را ریشخند می‌کنید آرسنال را نمی‌شود ریشخند کرد. تیمی برای رویا دیدن است. برای برد و باخت بازی نمی‌کند، بل بازی‌شان مثل اجرای یک قطعه اپرا توسط پاواراتی است. آرام شروع می‌کنند و بعد تبدیل به جادو می‌شود مثل شعر غیر قابل پیش‌بینی است و مثل رویا دیدنی.

رویا که می‌گویم ف می‌گوید همین سریال رویا فلم، خط سوم هم بد سریال نشده، یک سروگردن از سطح سریال‌های افغانی بالاترست.

جیم  می‌گوید شما هراتی‌ها فقط هراتی باشد برای‌تان عالی است. هر چه که باشد کجای سریال خوب است نه فلم‌نامه قوی دارد نه برش‌ها نه دیالوگ. همه‌اش سخنرانی است. من اما این سریال را دوست دارم. فکر می‌کنم اگر رویا فلم به جای هر هفت سال هر سال سریال بسازند و چند خانه فلم دیگر هم پیدا شود و رقابت کند، کیفیت‌شان مرتب بهتر می‌شوند. به همین هم باید قانع بود. ما ملتی اهل قناعتیم همان طور که بیدل گفته:

ترک آرزو کردم رنج هستی آسان شد

سوخت پرفشانی‌ها این قفس گلستان شد

سید رضا محمدی (۲)

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا