تحلیل

سوء تغذیه حاد و بحران گرسنگی/ در ولایت‌های ناامن چی می‌‌توانیم؟

شانزدهم اکتوبر، روز جهانی غذا در حالی سپری شد که آنچه را داکتران، سوء تغذیۀ حاد می‌نامند سالیان زیادی است که در سراسر افغانستان، فراگیرشده و بیش‌ترین موارد سوء تغذیۀ حاد در کودکان زیر پنج سال دیده شده است.
آمار سوء تغذیه و بحران گرسنگی نیز در کشور هنوز هم گسترده است. نظر به آمار سازمان ملل متحد، میزان رشد بحران گرسنگی در مقایسه با 2012 بیش از 50 درصد افزایش یافته است. داکتران وضعیت خطرناکی را در ولایت‎های هلمند، قندهار، فراه، کنر، پکتیا و پکتیکا گزارش داده‌اند. جنگ و منازعه تمام این مناطق را آسیب زده و زندگی عادی مردم را مختل کرده است؛ مردمی ‌که به شدت آسیب‌پذیر و فقیر هستند و کودکانی‌ که در سن تغذیۀ مناسب قرار دارند و نیاز به مراقبت‌های جدی سلامت غذایی داشتند که دچار بحران گرسنگی شده‌اند.
حتا در کابل پایتخت نیز این وضعیت حاکم است. دلیل افزایش بحران گرسنگی هنوز هم مشخص نیست یا مورد بحث است. بیش‌تر داکتران و امدادگران ادامۀ جنگ و بی‌جاشدگان را دلیل این مساله می‌دانند. برخی هم باور دارند که افزایش کودکان بیمار می‌تواند بخشی از مساله باشد و بسیاری از خانواده‌های فقیر افغان دربارۀ عملیات کودکان بیمارشان سخن می‎گویند.
اما آنچه روشن است، به رغم سال‌ها کمک غرب و مصرف میلیاردها دالر در بخش انسانی در افغانستان، به خطر افتادن سلامت صحی کودکان تنها مسالۀ مورد بحث نیست؛ بل بدتر شدن وضعیت زندگی مردم و افزایش فشارها واقعا نگران‌کننده است. تقریبا تمام امکانات برای زندگی درحال فرسودگی و یا شکستن است. تلاش برای آموزش مردم دربارۀ تغذیه و مراقبت‌های صحی به طور غالب با بن سنت‌های دست و پاگیر و برخورد محافظه‌کارانه منابع محلی رو برو شده؛ سنت‌هایی‌که زنان را در تاریک خانه و دهلیزهای سرپوشیده خانه‌شان محدود ساخته و مانع حضورشان در جامعه می‌شوند.
جنگ‌های دامنه‌دار، کشاورزی سنتی، حمایت‌ها و همکاری‌های مردمی را از هم گسیخته و سبب مهاجرت گستردۀ روستانشینان به شهرها شده‌اند. فشارها و کشمکش‌های سیاسی و خشونت‌ها مدیریت برنامۀ غذا درمانی و عملیات پیچیدۀ آن‌ را حتا در کشورهایی ‌که دارای سهولت‌ها و امکانات صحی بیش‌تری هستند، مختل کرده است.
کشوری مانند سریلانکا، با تمام امتیازها و سیستم پیشرفتۀ صحی نیز درگیری چنین مسایلی است اما در کشوری چون افغانستان وضعیت به مراتب وخیم و تکان‌دهنده است. به رغم افزایش کار برای مبارزه با کودکان بحران گرسنگی، داکتران و مقام‌های امور صحی مطمین نیستند که سوء تغذیه کودکان یک فاکتور و عامل اصلی داشته باشد.
مقام‌ها در اداره یونیسف و وزارت صحت عامه افغانستان، سوء تغذیه کودکان را به مثابه امر اضطراری اعلام کردند. آن گونه که در سطح جهانی 10 درصد کودکان بالای پنج سال دچار سوء تغذیه شدید هستند. مقام‌های وزارت صحت تخمین زده است که میزان مبتلایان به سوء تغذیه بیش از 7 درصد است.
مشکل نبود آمار قابل اعتبار، مسالۀ دیگری است که کار را در کشور مشکل کرده است. به طور مثال در ماه جنوری 2012 یونیسف و اداره احصاییه مرکزی حکومت افغانستان نتایجی سروی را نشر کرد که بر اساس آن بیش از 13000 خانم خانه در برخی از ولایت‌های افغانستان درجه‌هایی از حالت اضطرار را داشتند با بیش از ده درصد کودکان‌شان نیز از گرسنگی حاد رنج می‎بردند. این سروی همهمه‌یی را در ادارۀ یونیسف بوجود آورد و وزارت صحت گفته که این سروی مبنای درستی ندارد، پس از این یونیسف سروی بیش‌تری را درباره سوء تغذیه کودکان انجام داد و هزینه‎های زیادی را برای بررسی دقیق وضعیت کودکان در افغانستان انجام داد. این سروی در ماه نوامبر کامل شد. این وضعیت، تحلیل اطلاعات را با مشکل مواجه می‌سازد.
برخلاف بحران گرسنگی در کشورهای دیگر جهان، بحران گرسنگی در افغانستان تنها به کمبود مواد غذایی و فقدان غله ارتباط ندارد. داکتران در حال معالجه و درمان قربانیان بحران گرسنگی هستند، بحرانی که نیاز به واکاوی بیش‌تر دارد که چگونه اتفاق افتاده است.
به طور مثال گفته می‌شود در ولایت هلمند که در مزارع کشاورزان ماین‌ها خفته‌اند و آن‌ها نمی‌توانند برای جمع آوری محصولات‌شان به ساحه بروند. آن‌ها نمی‌توانند از کلینیک‌های محلی کمک دریافت کنند. بنابراین زمانی که وضعیت‌شان خطرناک می‌شوند در حالت بحران و بسیار دیر به مراکز صحی مراجعه می‌کنند.
از سوی دیگر، مشکل جدیدی نیز اضافه شده است. داکتران می‌گویند: مردم وقتی عکس‌های زیبایی از جعبه‌های شیر خشک را می‌بینند، تصور می‌کنند که از تغذیه با شیر خشک بهتر است، درحالی که این کار باعث سوء تغذیه می‌شود؛ زیرا در کشوری که دسترسی به آب پاک و صحی مشکل است، مردم این شیرهای پودری را با آب آلوده می‌آمیزند و این باعث اسهال شده و در برخی شرایط خطرناک‎تر از سوء تغذیه می‌گردد.
از سوی دیگر، در کشوری که زنان به طور عموم بچۀ زیاد دارند، بیش‎تر خانم‎ها بین ولادت‎های‌شان کم‎تر از یک سال فاصله است. این برای مادران مشکل است که غذای مقوی را برای کودک تهیه کنند.
فقر از فاکتورهای دیگر در افغانستان است. خط فقر مشخص می‌سازد که درآمد عمومی ناکافی است و نمی‌تواند روزانه 2100 کالری برای اعضای هر خانواده را تامین کند. نظر به آمار وزارت صحت عامه در حدود 36 درصد افغان‌ها زیر خط فقر قرار دارند.
یونیسف در 2013 تلاش‌هایی را برای تامین غذا به منظور غذا درمانی برای سوء تغذیه حاد انجام داد و از52144 تا 53181 نفر افزایش داد. غذا درمانی برای افرادی که شدیدا دچار بحران گرسنگی است ساخته شده بود، کسانی که به سختی می‌تواند معده‌های‌شان حتا غذای عادی را هضم کنند.
با این وجود، مبارزه با خطر گرسنگی و سوء تغذیه نیازمند یک مبارزه جدی و همگانی است که در آن تأمین مواد غذایی، تبلیغ درست از نحوه تغذیه و کنترول جمعیت شامل شود. مهم‎ترین مساله اما تأمین امنیت است که در نبود آن هیچ سیاستی دراین خصوص عملی نخواهد شد.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا