مقاله

اسلام «راحد»

سمیه نوروزی

بعد از دیدن ویدیویی که در آن پیرامون «لبخند زدن» حرف زده بود، باورم نشد که این جوانِ پر از انرژی مثبت و شادمانی، همان پسر نامرادِ افتاده در میان خاک و خون است‌ که در دانشگاه کابل قربانی شد. با خودم گفتم: مگر مرگ چقدر می‌تواند بی‌رحم باشد؟ چطور می‌شود این بذرِ سبز امید با آن چشمان خندان، که در محوطه زرد و پاییزی‌ دانشگاه کابل عکس گرفته؛ حالا به‌سانِ برگ سبزی در پاییز از درخت زندگی فرو افتد؟ مگر پاییز فصل افتادنِ برگ‌های زرد نبود؟

از سر اتفاق، حساب کاربری‌ فیسبوکش را پیدا کردم؛ اما کاش به‌قول خودش: «اتمنی لو اننی لم اقابلک!» ای کاش با او مقابل نمی‌شدم!

خودش بود، محمد راحد امینی. دانشجوی رشته اداره و پالیسی عامه در دانشگاه کابل، بنیان‌گذار «بیاموز تا زندگی کنی» Learn to Live -یک برنامۀ ظرفیت‌سازی و آموزشی برای جوانان، آموزگار زبان انگلیسی، سخنران انگیزشی و در یک رابطه عاشقانه.

عکس پروفایلش، نام پیامبر خاتم اسلام است. او دوست‌دار پیامبر اسلام بود، یک پسر مسلمانِ معتقد و مومن به روزهای خوبِ آینده.

چقدر عجیب است! در یک‌سوی ماجرا، راحد پرانرژی و هم‌نسلانش قرار دارند که مسلمان و دوست‌دار پیامبر اسلام‌اند و در سوی دیگر، تروریستانی که به دانشگاه کابل حمله کردند و آنان نیز خودشان را مسلمان و پیرو پیامبر اسلام می‌دانستند. شرف‌باختگان خودفروخته‌‌یی که شاید هنگام شلیک به دانشجویانِ بی‌دفاع دانشگاه کابل، خیالِ خام شهادت را در ذهن می‌بافتند و با قتل هر انسان، «الله اکبر» بر زبان جاری می‌کردند.

اما به‌راستی چه فرقی میان راحد امینی و قاتلان او وجود دارد؟

برای پاسخ به این پرسش، پُست‌هایش را یکی پس از دیگری مرور می‌کنم. در ویدیویی از امید می‌گوید: «امید قوۀ محرکِ بزرگی در زندگی انسان‌هاست.»

پستِ دیگرش در مورد بخشش است. می‌گوید بخشیدن، سبب آزادی فکر و آرامش روان می‌شود.

پست بعدی را می‌بینم که در مورد صلح است، این‌بار به انگلیسی نگاشته است: «در صلحِ مدنظر من، همه افراد در هر گوشه‌ این سرزمین از حقوق بنیادین خود برخوردارند!»

هر چقدر که پایین‌تر می‌روم، به نوشته‌هایی برمی‌خورم که سرشار از امید به فردا و انرژی مثبت‌اند.

نوشته‌هایی که راوی زندگی انسانی با روح بلندپرواز، سری پر سودا و قلبی عاشق‌اند.

با خواندنِ این پست در صفحه‌اش، به ناگاه بغض می‌کنم:

«اگر هزار قلم داشتم، هزار نی

هزار خامه که هر یک هزار معجزه داشت

هزار مرتبه هر روز می‌نوشتم من:

حماسه‌یی و سرودی به نام آزادی»

گویا شعری را که می‌خواندم، در دیوارِ حساب فیسبوک راحد سیاه نشده بود؛ بل شعری بود که بر سنگِ مزار او حک شده است‌.

پایین‌تر می‌روم، در یکی از پُست‌هایش، خطاب به رییس‌جمهور افغانستان نوشته است:

«رییس صاحب نسل من نسل قربانی شده است، نسلی که با دود باروتی که دست‌آورد نسل شما است بزرگ شده، نسلی که [هر روز] قربانی برای سیاست‌های نادرست نسل شما پرداخت می‌کند. نسلی که سینه سپر کرده و با لباس اردو و پولیس هر سال ۵۵هزار شهید می‌دهد، اگر امروز دوام حکومت شما است این قربانی نسل من بوده، پس هیچگاه توان، شجاعت، همت و قربانی نسل من را نادیده نگیرید!

رییس صاحب! ما همان درس را می‌خوانیم که پوهتنون شما تدریس می‌کند، ما با شکم گرسنه و ذهن پر از هزار مشکل و درگیر با موضوعاتی که از نسل شما برای ما تحفه مانده است، برای درس خواندن می‌رویم، ما درسی را می‌خوانیم که نصاب شما تعیین کرده است. پس انگشت انتقاد بالای درس و سیستم درسی باید از طرف ما بر شما که در رأس سیستم هستید بالا شود نه از طرف شما به طرف ما.»

در ذهنم می‌‌گویم، چقدر تمام کلماتِ این نوشته‌اش زنده است! چونان که می‌توان این پُست ماه جولای او را، «نامه‌یی یکی از شهیدان دانشگاه کابل، به رییس‌جمهور افغانستان» نام نهاد.

در نوامبر ‌سال قبل، در سال‌روز دوستی فیسبوکی‌اش با یکی از دوستان و هم‌صنفانش به‌نام مسیح سروری- که او نیز از زخمی‌های رویداد دانشگاه کابل است- نقل‌قولی از فلم «پسران بد» را نشر کرده: «رفیق! ما با هم می‌رانیم و با هم می‌میریم.»

به زخمی‌ها فکر می‌کنم، به «مسیح»‌های فراوان، به معشوق‌های ۱۸ «راحد» دیگر.

چگونه بعد از تنِ سالم به‌در بردن از این رویداد، می‌توانند زخم‌ بدخیمِ روان‌شان را بخیه بزنند؟!

نمی‌دانم؛ اما این را خوب آگاهم که قرائتی که راحد از اسلام داشت، با قرائتی که گروه‌های تکفیری، استادان دانشکده شرعیات دانشگاه کابل، استادان ثقافت اسلامی سرتاسر کشور و تروریستان از دین اسلام دارند؛ زمین تا آسمان فرق می‌کند.

اسلام از دید کاریکاتوریست‌های شارلی ‌اِبدو تا کاریکاتور جهل و خشونتی که مسلمانان از اسلام ارایه می‌کنند و تصویر اسلام که در افکار و کردار راحد قابل مشاهده بود؛ روایات گوناگون از دینی واحد ماند.

همین تفاوت‌ در قرائت‌ها باعث می‌شود تا نتوانیم اسلام سره و بدعتی را از هم فرق کنیم.

بارِ این جنایت علیه بشریت از نشانی اسلام، بیش از همه بر دوش اسلام‌پژوهان، علما، استادان و متخصصان حوزه اسلام‌شناسی است.

از آن‌جهت که سال‌هاست زمانِ بی‌نقاب کردن اسلام واقعی به‌واسطه علما، اسلام‌پژوهان و دین‌شناسان، فرا رسیده است؛ لیک این اتفاق نیفتاده است.

تعویذنویس از یک اسلام حرف می‌زند، طالب از یک اسلام، مجیب‌الرحمن انصاری از یک اسلام، استادان ثقافت اسلامی از یک اسلام و مسلمانانی شبیه «راحد» از یک اسلام دیگر.

همین اکنون، گفتگوکنندگان در دوسوی میز مذاکرات صلح در قطر، نمایندگان مسلمان از دولت‌های اسلامی متبوع‌شان استند که روی مفهوم اسلام با هم بحث و تبادل دیدگاه می‌کنند.

اگر ما مسلمانیم و قاتلان ما نیز مسلمان‌اند؛ پس جنگ ما چرا روی اسلام است؟! خلاصه که در نتیجه‌ همین قرائت‌های ضد و نقیص‌ از اسلام است که همه‌روزه مردم جهان به‌ویژه افغانستان، توسط شمشیر اسلام، قربانی می‌شوند‌.

از همین‌رو، تا زمانی که اسلام واقعی را نشناخته‌ایم، پیدا کردن ملامت و سلامت در این جنگِ نابرابر و مضحک همچنان دشوار است؛ همان‌طور که این چرخه‌ شومِ ترور مسلمان علیه مسلمان، همچنان ادامه خواهد داشت‌.

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

  1. اسلام واقعی همین اسلام طالبان است . اسلام ظرفیت ترور وآدمکشی را دارد محمد مگر کعب بن اشرف را توسط تروریستان خود تروز نکرد . اسلام واقعی یا کشتن وبستن وتاراج کردن . خیر ببیند طالبان که تنها به کشتن اکتفا می کنند ومانند بانی اسلام هنوز زنان ما را تصاحب نمی کنند .

دکمه بازگشت به بالا