خلیلزاد این بار بهصلح خواهد رسید؟
حدود یکهفته پیش زلمی خلیلزاد؛ نماینده ویژه ایالات متحده امریکا در روند صلح افغانستان دور جدید سفرهایش را آغاز کرد.
به تاریخ 29 میزان وزارت خارجه امریکا اعلامیهیی منتشر کرد که بر اساس آن، دور جدید سفرهای خلیلزاد به بروکسل، پاریس و مسکو آغاز شد. هدف از دور جدید سفرهای آقای خلیلزاد از سرگیری روند صلح با طالبان گفته شد.
خلیلزاد قرار است در این دور از سفرهایش حمایتهای جهانی و منطقهیی را در گفتگوهای صلح با خود داشته باشد.
واقعیت مسلم این است که صلح افغانستان بدون در نظر گرفتن دیدگاههای کشورهای منطقه مثل روسیه، چین، ایران، کشورهای خلیج، پاکستان، هند و همچنان کشورهای بزرگ اروپایی و سازمانهای بزرگ بینالمللی راه به جایی نخواهد برد. جمع کردن این همه منافع و دیدگاههای متضاد کار دشواری است که به این راحتی بهدست آمدنی نیست.
تحولات اخیر در منطقه گویای این است که امور جنگ و صلح بیش از اینکه وابسته به عوامل میکانیکی و برونمرزی باشد، به عوامل درونی و دینامیکی یک ملت و کشور وابستهاند.
صلح افغانستان را نباید با صلح شمال سوریه اشتباه بگیریم. هرچند وضعیت سیاسی کشور ما مشابهت زیادی با وضعیت خاورمیانه و سوریه دارد، ولی نباید فراموش کنیم که در افغانستان مردم نسبت به صلح دیدگاه متفق و یکدست دارند و تمام اقشار از صلح به رهبری خود افغانها حمایت میکنند.
زمانی دیدگاههای کشورهای منطقه را در صلح افغانستان میتوان جمع کرد که آنها منافع خود را در صلح افغانستان بیشتر بدانند؛ یعنی به این عقیده برسند که با جنگ و بحرانسازی در افغانستان کاری از پیش برده نمیتوانند.
رسیدن به این مرحله کار چندان دشوار نمینماید. طوریکه یادآوری شد مردم افغانستان به طور یکدست و متفق از روند صلح در محور افغانستان با همکای کشورهای بزرگ و طرفهای منطقهیی حمایت قاطع میکنند و جز این را معامله بر سرنوشت سیاسی و منافع ملی خود میدانند.
در دیگر سو، حکومت افغانستان نیز از پیشرفت هرگونه گفتگویی که به صلح منجر شود حمایت میکند، در نهایت اما باید حرفهای نهایی را با طالبان، مردم افغانستان بزنند و توافق نهایی با طرف طالبان از آدرس حکومت افغانستان انجام گردد.
گروه طالبان ظاهرا تا کنون به این خواست و دیدگاه تمکین نکرده است. عمدهترین پشتوانه این موقفگیری طالبان منابع دیپلوماتیکی و منابع جنگی است که در کشورهای همسایه و برخی از کشورهای منطقه برای آنان فراهم میآورند.
در این میان تلاشهای ایالات متحده امریکا به دروازههای دور و نزدیک و همسایه و غیر همسایه، امر بیهودهیی بیش نیست. امریکا در تقریبا دو دهه اخیر بیش از یک تریلیون دالر چه در حوزه ملکی چه در حوزه نظامی افغانستان مصرف کرده است. باورها بر این است که جامعه جهانی و کشورهای حامی ما، حالا هم به لحاظ ساختار ملکی دولتداری و هم به لحاظ ساختار نظامی نهادهای امنیتی و دفاعی افغانستان به نتیجه نسبی مطلوبی رسیدهاند و تنها آنچه باقی است، هر دو ساختار به تقویت کمی بیشتر از این نیاز دارد.
افغانستان با بیمیلی تمام جهان و شرکای استراتیژیک، انتخابات ریاست جمهوری را سپری کرد و دستکم در روزهای آینده نتیجه این انتخابات بهدست میآید. اعلامیههای سفارت امریکا و یوناما در مورد شفافیت روند شمارش آرای انتخابات ریاست جمهوری در واقع موید سلامت انتخابات است.
با این وصف، انتخابات تا روزهای آینده به نتیجه میرسد و بحث رهبری و زعامت سیاسی کشور یکطرفه میگردد که خود قدم بزرگ برای رفتن به سوی گفتگوهای صلح با طالبان از یک آدرس مشروع و مطمین است.
موضوع بعدی که در سرنوشت صلح افغانستان بیش از هر عامل دیگر مهم و موثر است، سرنوشت جنگ با گروه طالبان است. از سال 2014 تا کنون نیروهای نظامی ما بهتنهایی از عهده تمام خرابکاری و تلاشهای نظامی گروههای هراسافکن از جمله طالبان برآمدهاند. دو جنگ اخیر؛ پاکسازی ولسوالی درقد تخار و ولسوالی دهنه غوری بغلان از وجود طالبان پس از چندین سال در واقع به این ادعا مهر تایید میگذارد که نیروهای امنیتی و دفاعی کشور به ظرفیت خوبی دست یافتهاند.
اما نهادهای امنیتی افغانستان بهدلیل تجهیزات نظامی هنوز با مشکلاتی دستوپنجه نرم میکنند که از این حیث باید مورد توجه کشورهای حامی بهخصوص ایالات متحده امریکا قرار گیرد.
همین اکنون طالبان زیر فشار نظامی سختی قرار دارند و دیگر آن توان نظامی چند سال قبل را ندارند. برای همین است که هرازگاهی مسیر شاهراهها را به روی مسافران و ترافیک مسدود میکنند و دست به اعمال ضد انسانی و دهشتافگنی میزنند که بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد.
بنابراین تلاشهای خلیلزاد در خور اهمیت است، ولی آنچه تا کنون از آدرس این تلاشها انجام شده، ره به ترکستان است و افغانستان را به صلح نخواهند رساند.
تنها راه رسیدن به صلح این است که کشورهای حامی و کشورهای همسایه تسهیلکننده صلح باشند و محور گفتگوها و برنامههای صلح را به خود افغانها و حکومت افغانستان بگذارند و در کنار این دست نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان گرفته شود تا طالبان در میدان جنگ امیدی برای مانور نداشته باشند.
از طرف دیگر کشورهای مخل امنیت و مداخلهگر منطقهیی هم به این باور برسند که دیگر منافع آنها در افغانستان از طریق تشدید جنگ و بحران تامین نمیشود. بهتر است منافع خود را در دورنمای افغانستان باثبات و آرام ترسیم کنند.
سرمقاله