جایگاه هیچِ زنان در پروسۀ صلح
بسیگل شریفی؛ فعال اجتماعی
بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان در سال۱۹۹۲ و امضای موافقتنامه میان قدرتهای جهانی آن روز (امریکا و شوروی) جنگ داخلی در اثر خلای قدرت در کشور آغاز شد.
در جنو، پشت میز نمایندگان سیاسی امریکا و اتحاد جماهیر شوروی نشسته بودند؛ در طرف مقابل، در راس احزاب سیاسی- جهادی وقت نیز مردان تصمیم میگرفتند.
آنها برای اهداف و افکار خود میجنگیدند، اما در هیچیک از تصامیم مجاهدین، توجهی به میلیونها زن و کودک نشد که در جنگهای داخلی کشته و مجروح شدند.
زنان بدون آنکه در تصمیمی دخیل باشند، قربانیان اصلی جنگهای داخلی بودند. تعداد مهاجران داخلی و خارجی به چند میلیون نفر میرسید؛ در ایران و پاکستان، کمپهای متعدد مهاجرین قرار داشتند و زنان و کودکان، بیشترین تعداد آوارگان در آنها را تشکیل میدادند. زنانی که فرزندان، شوهران، برادران و پدران خویش را با دست خود کفن کرده و برای فرار از جنگ پای پیاده به مرزها زده بودند.
بسیاری از این زنان در مرزها کشته شدند یا به دست مرزنشینهای کشورهای همسایه مورد هتک حرمت قرار گرفتند. هنوز مرز تفتان برای مهاجرین افغان مقیم ایران نقطه سیاهی از زندگی و سرنوشت است.
زنان را به زور از مردهایشان جدا میکردند تا به اصطلاح از مرز ردشان کنند، اما در واقع برای همیشه گم میشدند و تا امروز از مرده و زنده هزاران زن خبری وجود ندارد.
حدود ۵۰درصد جمعیت کشور را زنان تشکیل میدهند، زنانی که نقشی پررنگ در ساختار بخشهای دولتی و خصوصی قبل از جنگهای داخلی و بعد از امارت طالبان در کشور داشتند.
هرچند نقشی که زنان در درون خانوادهها بهعنوان مادر و همسر دارند هیچگاه مورد محاسبه زندگی اجتماعی قرار نگرفته، با این حال در دو دهه اخیر زنان توانستهاند نقشهای متعدد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مدنی را برای شکلدادن جامعه نوین و دموکرات افغانستان در اختیار بگیرند، تا حدی که وضعیت بهتری نسبت به زنان بعضی از کشورهای منطقه دارند؛ هرچند نتوانستهاند به صورت کیفی به جایگاه برازنده خود دست پیدا کنند.
امارت اسلامی طالبان در زمان حاکمیت خود زنان را به حاشیه کشاند، نقشهای زنان را از آنها گرفت و آنها را در پستوهای تاریک منزوی ساخت.
در هجده ماه گفتگوی صلح میان امریکا و طالبان هم، مشخص شد که در تیم سیاسی طالبان هیچ زنی به نمایندگی از جامعه زنان حضور پیدا نکرده است.
طالبان نماینده قشر سنتی، مذهبی و رادیکال جامعه افغانی استند که طبق برداشتهای خاص خود از دین و سنت، بههیچ عنوان به جایگاه برابر زنان در کنار مردان باور ندارند.
یکی از مواردی که طالبان به شدت به آن پایبندند؛ برگرداندن زنان از بیرون به محیط خانه است. آنها نمیخواهند زن نقشی غیر از مادری و همسری در جامعه داشته باشد. زن حق تصمیمگیری برای آینده خود را ندارد. زن نباید در کنار مرد به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بپردازد. بنابراین زن قربانی اصلی نگاه طالبان به سیاست و جامعه است. بعید به نظر میرسد که طالبان تغییری در رویکرد خود نسبت به زنان آورده باشند.
حداقل در گفتگوهای طالبان با رهبران سیاسی افغان تعداد اندکی از فعالان زن به نمایندگی از زنان افغان در نشست مسکو و پاکستان حضور داشتند. این وضعیت نشان داده است که طالبان در شرایط خاص ناچارند با نمایندگان زنان دور یک میز بنشینند و درباره آینده سیاسی، حقوق و آزادیهای زنان گفتگو کنند؛ اما هنوز طالبان هیچ نوع انعطافی در نگاه خود در این مورد نشان ندادهاند.
روزهای قبل در قطر، نماینده سیاسی امریکا و طالبان، تفاهمنامه صلح را امضا کردند تا بتوانند شرافتمندانه به جنگی چهلساله پایان دهند؛ ولی زنان هیچ نقشی در آوردن این صلح نداشته و بیش از هر قشری از آینده نامعلوم این صلح نگران هستند.
زنان در این هراسند که بار دیگر از کدام مرز اطفال خود را به دندان گرفته و بگریزند، این بار چند ملیون زن قرار است در میادین جنگ واسطه لذتهای عسکران نشئه شوند؟ چند زن دیگر باید برادر، شوهر، پدر و پسران خود را به دست خویش کفن کنند و برای یک لقمه نان دست به گدایی دراز کنند؟!
لازم است در گفتگوهای بینالافغانی زنان به صورت حداکثری جایگاه خود را برای بیان نظرات و خواستههای نیمی از جامعه به دست آورند. برای بهدست آوردن این جایگاه لازم است تا فعالان حقوق زن و حقوق بشر فعالیتهای پررنگ دادخواهانه برای حضور موثر خود در این روند روی دست بگیرند.
اگر زنان در این نشستها نتوانند تعیینکنندگی خود را احراز و اثبات نمایند، در آینده سیاسی کشور نخواهند توانست جایگاه اساسی خود را کمایی نمایند.