تحلیل

چرا طالبان از القاعده جداشدنی نیست؟

قیس‌احمد قادری؛ استاد دانشگاه

در موافقت‌نامۀ صلح ۲۹فبروری ایالات‌متحده- طالبان، طالبان متعهد شده‌اند به هیچ فرد و یا گروهی به‌شمول القاعده اجازۀ تهدید خاک و منافع ایالات‌متحده را نمی‌دهند. طالبان با وجود تعهد خود به ایالات‌متحده هم‌چنان روابط خود با القاعده را حفظ نموده‌ به اساس گزارش ۲۷می شورای امنیت سازمان ملل‌متحد، طالبان پس از امضای موافقت‌نامه صلح با ایالات‌متحده هم‌چنان روابط خود را با القاعده حفظ و به این گروه تعهد داده که اتحاد آن‌ها هم‌چنان پا برجا خواهد بود. چرا طالبان نمی‌خواهند روابط خود با القاعده را قطع نمایند؟ پرسشی است که در این مقاله تلاش شده به آن پاسخ داده شود.

القاعده

القاعده یک سازمان جهادی جهانی می‌باشد که از سوی قریب به اکثر کشورها و نیز سازمان ملل‌متحد به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته می‌شود. سازمان القاعده تداوم مکتب‌الخدمه است که در جریان جهاد افغان‌ها با شوروی وقت در پاکستان توسط شیخ عبدالله‌عزام از رهبران فکری و جهادی اخوان‌المسلمین لبنان به منظور تنظیم مجاهدان اعراب در صفوف مجاهدان افغان تاسیس گردید. عبدالله‌ عزام در نظر داشت که پس از پیروزی جهاد افغانستان در برابر شوروی‌ها، این سازمان را به یک سازمان جهادی جهانی به منظور نجات مسلمانان تحت ظلم غیرمسلمانان تبدیل کند.

عبدالله‌ عزام در سال ۱۹۸۹ در یک حملۀ مرموز به قتل رسید و اسامه بن‌لادن از شهزاد‌گان سعودی و یکی از قهرمانان جهاد افغانستان رهبری این سازمان را به عهده گرفت.

ایمن‌الظواهری، رهبر فعلی القاعده پس از اینکه بن‌لادن به رهبری مکتب الخدمه رسید هرچه بیش‌تر به بن‌لادن نزدیک شد. ایمن‌الظواهری از رهبران ناراضی اخوان‌المسلمین مصر بود که به دلیل رویکرد مسالمت‌آمیز و تمسک به دموکراسی برای آوردن اصلاحات سیاسی به جای روش‌های انقلابی با این سازمان قطع رابطه نموده بود و مدتی عضوی از اعضای رهبری گروه جهادی مصر گردید.

بن‌لادن پس از گرفتن رهبری، مکتب‌الخدمه را به سازمان القاعده تغییر داد، با این تغییر نام، بن‌لادن با تاثیر از افکار انقلابی ایمن‌الظواهری ساختار و هدف سازمان القاعده را هم‌ تغییر داد. بن‌لادن هدف سازمان القاعده را تاسیس حکومت اسلامی به‌وسیلۀ جهاد با کفار اعلام نمود که در راس آن ایالات‌متحده و دولت‌های به زعم او سکولار در کشورهای اسلامی است. بن‌لادن برای دنبال‌نمودن هدف خود دو استراتژی سیاسی و نظامی را اتخاذ نمود: ۱- انجام حملات نظامی مستقل با روش‌های مختلف ۲- همکاری با گروه‌های جهادی بومی.

طالبان

طالبان در سال ۱۹۹۴ به منظور زدودن فساد مجاهدان افغان ایجاد شد و به زودی توانستند کنترول حدود ۹۰درصد از خاک افغانستان را به‌دست گیرند. طالبان که برای آوردن اصلاحات تاسیس شده بودند، هیچ هدفی خارج از افغانستان را دنبال نمی‌کردند.

 پس از حملۀ ۱۱سپتمبر و تسلیم نکردن بن‌لادن، رهبر سازمان القاعده، مجبور شدند با ایتلاف جهانی به رهبری ایالات‌متحده رودررو شوند.

مقابله با ایالات‌متحده در سال ۲۰۰۱ سبب سرنگونی حکومت این گروه در کابل و فرار رهبران و اعضای این گروه به کشورهای همسایه به‌ویژه پاکستان شد.

طالبان که پس از به‌دست گرفتن قدرت خود را تنها حکومت مشروع می‌دانستند پس از سرنگونی دوباره سعی در تاسیس امارت‌اسلامی کردند و به روش‌های مختلف دهشت‌افگنی نظیر حملات انتحاری،‌ حملات گروهی، موتر بمب و… تمسک جستند. تا اینکه در سال ۲۰۱۹ ایالات‌متحده حاضر به مذاکره با این گروه شد و در سال ۲۰۲۰ توافق‌نامه‌یی را با این گروه امضا کرد که به اساس آن طالبان توانستند اجازۀ دوباره حضور در صحنۀ سیاسی افغانستان بدون تاسیس امارت‌اسلامی را پیدا کنند.

اتحاد القاعده- طالبان

القاعده متعهد کلیدی طالبان از زمان تاسیس گروه طالبان الی اکنون است. بن‌لادن در زمان حیات خود و ایمن‌الظواهری پس از وی همواره با رهبران طالبان اظهار بیعت کرده‌اند. القاعده هم در زمان حاکمیت طالبان و هم پس از آن فراهم‌کنندۀ آموزه‌های ایدیالوژیک و کمک‌های اقتصادی و نظامی برای گروه طالبان بوده است.

القاعده با القای آموزه‌های سلفی- جهادی بنیاد فکری حاکمیت طالبان و پس از آن بنیاد فکری جنگ علیه ایتلاف جهانی و حکومت افغانستان را فراهم کرد و با قرار گرفتن در کنار طالبان سنگرهای این گروه را داغ نگه داشته و نیز کمک مالی القاعده یکی از منابع مهم تمویل این گروه بوده است.

رهبران القاعده همواره با ملامحمدعمر و جانشینان او بیعت نموده‌اند. اعلام بیعت القاعده با طالبان در کنار فراهم‌سازی کمک‌های نظامیِ، اقتصادی و ایدیالوژیک سه پیامد راهبردی برای این گروه داشته است: اول- سبب شده که طالبان به تنها گروه جهادی مشروع افغانستان در میان گروه‌های جهادی منطقه شناخته شود. دوم- سبب حفظ افراد و گروه سلفی در میان طالبان شده و تا حد ممکن جلوی هرگونه انشعاب درونی طالبان را گرفته‌ و سوم- از ظهور گروه‌های دیگر جهادی جلوگیری کرده است.

دید القاعده نسبت طالبان

دید القاعده نسبت به طالبان دید ایدیالوژیک و ژیوپولتیک است. القاعده طالبان را یک گروه اسلامی می‌داند که هرچند هدف و ابزار رسیدن به هدف این گروه در تضاد با آموزه‌ها و اصول القاعده است اما با توجه به خصلت جهادی و نیز مصلحت میان گروه‌های جهادی، تنها گروهی است که می‌تواند افغانستان را کنترول کند.

از نظر ژیوپولتیک افغانستان جایگاه ویژه برای القاعده دارد که باید در آن حضور فعال داشته باشد و این حضور تنها در موجودیت طالبان میسر و ممکن است. افغانستان در همسایگی کشورهای آسیای‌میانه، پاکستان، ایران و چین قرار دارد؛ کشورهایی که متحدان القاعده در آن حضور داشته و القاعده تنها با حضور در افغانستان و پاکستان می‌تواند به آن‌ها کمک کند.

دید طالبان نسبت به القاعده

طالبان باوجود آنکه همواره از القاعده حمایت کرده و از رهبران آن به احترام یاد نموده‌اند، اما با یک دید کامل سیاسی به القاعده نگاه می‌کنند. گروه طالبان تا آن‌جا یار القاعده می‌باشد که القاعده بتواند آن‌ها را در احیای امارت‌اسلامی کمک کند. طالبان باوجود آنکه خود را یک گروه جهادی می‌شمارند هیچ‌گاه خود را متعهد به جهاد خارج از افغانستان و جهادی به جز برای استقرار و احیای امارت‌اسلامی ننموده‌اند.

 در کنار آن در سال ۱۹۹۸ زمانی که تنش میان القاعده و عربستان‌ سعودی افزایش یافت، ملامحمدعمر به عربستان تعهد کرد که به بن‌لادن اجازۀ فعالیت علیه عربستان را نخواهد داد.

وقتی بن‌لادن حسن ‌میثم، رهبر جنبش اسلامی ترکستان شرقی را ترغیب و از جهاد او علیه چین حمایت کرد و بعد عبدالحق ترکستانی، جانشین حسن ‌میثم را به عنوان یکی از اعضای ارشد شورای اجرایی القاعده گماشت، طالبان با چین تعهد کردند که برای جنبش اسلامی ترکستان شرقی اجازۀ فعالیت از خاک افغانستان را نخواهند داد.

در حالی‌که گروه‌های جهادی را در چین، روسیه، پاکستان و دیگر نقاط جهان ترغیب به ادامۀ جهاد کرد، طالبان با آن‌ها در یک میز نشسته و برای استقرار حاکمیت خود مذاکره می‌نمودند و اخیراْ در موافقت‌نامه صلح ایالات‌- طالبان، طالبان نه تنها تعهد نموده که به القاعده اجازۀ فعالیت نمی‌دهند؛ بل در صورت نیاز علیه آن‌ها خواهند جنگید.

روابط طالبان با القاعده پس از امضای موافقت‌نامه

بر اساس موافقت‌نامۀ صلح، طالبان باید روابط خود با القاعده را قطع کنند اما گزارش‌هایی از مقامات افغان و  گزارش ۳۰می شورای امنیت سازمان ملل‌متحده نشان می‌دهد که طالبان هم‌چنان روابط خود با القاعده را حفظ نموده‌اند. در این گزارش آمده که طالبان شش بار در سطح رهبری با سازمان القاعده دیدار کرده و محور بحث آن‌ها را عملیات، آموزش و پناه‌گاه القاعده در افغانستان پس از موافقت با ایالات‌متحده تشکیل می‌داده است. مهم‌ترین نکته در این گزارش، دیدار بزرگان طالبان با حمزه بن‌لادن پسر بن‌لادن در سال ۲۰۱۹ است و دادن اطمینان به او مبنی بر اینکه هیچ‌گونه تغییر در روابط دو کشور به وجود نخواهد آمد.

نتیجه‌گیری 

آن‌چه ما امروز به‌نام طالبان می‌شناسیم که موافقت‌نامه صلح با ایالات‌متحده امضا کرده، نتیجۀ اتحاد القاعده با این گروه است. اگر طالبان روابط خود با القاعده را قطع کنند مجبورند هزینۀ گرانی بپردازند.

 اول- مشروعیت جهادی و وجهۀ دینی خود را از دست خواهند داد. با قطع رابطه با القاعده هم در نظر مردم عام و هم در میان گروه‌های جهادی طالبان گروهی معرفی خواهند شد که حاضرند برای قدرت هر کاری حتی سلاح به‌روی برادران خود بکشند و ادعای مخالفان طالبان که گویا طالبان نه یک گروه جهادی؛ بل یک گروه سیاسی- ملی‌اند که برای به‌دست آوردن قدرت از دست رفته خود مبارزه دارند ثابت می‌گردد.

 دوم- انشعاب کلان ایدیالوژیک و فکری میان طالبان واقع خواهد شد، افراد و گروه‌های سلفی که عقبۀ فکری طالبان را تشکیل می‌دهند از این گروه جدا و به احتمال زیاد به داعش خواهند پیوست و یا به گونۀ مستقل در برابر حکومت افغانستان و طالبان خواهند جنگید.

 سوم- القاعده سراغ طالبان خواهد رفت و طالبان مجبور می‌شوند در برابر برادران خود که سال‌ها دوشادوش هم مبارزه کرده، قرار گیرند و این وجه دینی- جهادی طالبان را ضرب صفر خواد نمود به‌ویژه که این رویارویی در نتیجۀ تفاهم با امریکا می‌باشد.

بنابراین، طالبان تا خروج نیرو‌های امریکایی از افغانستان سعی می‌کنند بازی دوگانه خود در برابر ایالات‌متحده و القاعده را به پیش ببرند. طالبان روابط خود با القاعده را حداقل تا پایان نشست میان افغان‌ها به خاطر انسجام درونی خود و گرفتن امتیاز بیش‌تر حفظ خواهد کرد. پس از نشست میان افغان‌ها طالبان در یک محاسبۀ سیاسی پس از سنجش این مساله که وفاداری به کدام سو! ایالات‌متحده و یا القاعده؟ امارت‌اسلامی این گروه را احیای خواهد کرد، یکی را برخواهد گزید.

در این میان، مسوولیت حکومت به ویژه هیات مذاکره‌کنندۀ افغانستان است که به ظرافت این روابط پی برده و اگر می‌خواهند از جمهوریت، دست‌آوردها و ارزش‌های دو دهه گذشته دفاع کنند، تلاش کنند طالبان را از القاعده جدا کنند.

جدایی طالبان از القاعده، طالبان را به یک گروه سیاسی افغانی تبدیل می‌کند که اهداف به عمده محافظه‌کارانه و سنتی را دنبال می‌کند و تعامل با یک گروه سنتی و محافظه‌کار و جذب آن‌ها در ارزش‌های نوین جامعه کار آسانی حداقل در تناسب با طالبان با تفکر امارت‌اسلامی است.

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

دکمه بازگشت به بالا