لشکرکشی افتضاحآور! آیا برای فاتحهخوانی یک مقام خارجی، یک نماینده کافی نیست؟
ابراز تسلیت، شرکت در مراسم خاکسپاری و صدور بیانیه در سوگ وفات سران و رهبران کشورهایی که افغانستان با آنها روابط دیپلماتیک دارد، یک عرف رسمی و حتمی است. این مساله در روابط با همسایهها اما بیش از پیش ضروری و لازمی مینماید.
به همین دلیل واکنشها به وفات علیاکبر هاشمی رفسنجانی؛ رییسجمهور پیشین و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران گسترده بود و دولت افغانستان نیز در میان نخستین کشورهایی بود که با صدور بیانیهیی تسلیتآمیز نسبت به این رخداد واکنش نشان داد.
ارگ ریاست جمهوری، ریاست اجرایی و برخی از سران و رهبران سیاسی کشور اما به صورت جداگانه بیانیه دادند که این پراکندگی در مواجهه با یک مسالۀ خارجی، نشان از تشتت موضع دولتمردان ما در اردوگاههای مختلف قدرت و نهادهای متعدد دولتی داشت.
اما شرمآور و شگفتآورتر از این مساله، ترافیک دیپلماتیک برخی از مقامهایی بود که نقشی در ساختارهای سیاسی کنونی ایفا میکنند.
سفر همزمان معاون دوم رییسجمهور و معاون دوم رییس اجرایی به شمول مقام اول ریاست اجرایی، آنهم یک روز پس از مراسم خاکسپاری آقای رفسنجانی چه مفهومی را میتواند در افکار عمومی دو کشور و جهان ایفا نماید، به جز اینکه نوعی خوشخدمتی به اربابان سیاسی بیرون از کشور تلقی گردد و شرایط متزلزل سیاست و دیپلماسی در دولت کابل را بیش از پیش نمایان سازد. بگذریم از اینکه چگونه از این لشکرکشی در جمهوری اسلامی ایران پذیرایی گردید!
آنچه مسلم است اینکه تعامل دیپلماتیک با کشورهای خارجی، بهخصوص همسایههای نهچندان نیک کشور، نیازمند انسجام لازمی است که باید از یک مرجع واحد انجام شود. موضعگیری متفاوت و مختلف در خصوص این مسایل، توان ملی و قدرت دیپلماتیک دولت کابل را بیشتر از پیش تضعیف نموده و درزهای جاری میان سران و رهبران کشور را عمیقتر خواهد ساخت. از سوی دیگر، ناآشنایی و عدم درک کافی رهبران جهادی که بر مسند سیاست نشستهاند را به نمایش میگذارد.
بنابراین، بهتر است رهبران جهادی که اکنون در مقامهای اجرایی و رسمی کشور نشستهاند، الفبای سیاست و اصول دیپلماسی را یاد گرفته و بیاموزند که نحوۀ برخورد خردمندانه و مبتنی بر منافع ملی کشور ایجاب میکند تا کنش سیاسیشان را به گونهیی اتخاذ کنند که نشانگر منش و شأن یک ملت باشد؛ زیرا نگاه دولتهای بیرونی و سران همسایهها به عالیجنابان، عبدالله، محقق و دانش، به عنوان یک رهبر سیاسی حزب معین نیست، بل ملت و دولت ایران، این چهرهها را به عنوان نمایندگان ملی و دولتی افغانستان قلمداد میکنند.
از این رو، حضور دستهجمعی و نمایندگی چند نفر از یک کشور، دیدگاهی را در جانب مقابل ایجاد میکند که گویا دولتمردان ما فهمی از مسایل دیپلماتیک ندارند و هم اینکه هیأت پذیرایی کشور میزبان را دچار سردرگمی خواهد کرد که برای کدام یک از چند مقام دولتی یک کشور، تشریفات رسمی گرفته و در چه سطح و با کدام همتا با آنان برخورد شود.
با این حساب، رفتاری که مقامهای عالیرتبۀ کشوری ما در سوگ رییسجمهور پیشین ایران انجام دادند نه با قواعد عرفی دیپلماتیک و عرف جاری در حوزۀ روابط کشورها سازگاری دارد و نه هم مطابق با شأن ملت و کشوری است که دارای اقتدار سیاسی واحد، ساختار منسجم سیاسی و مرکز واحد قدرت میباشد.
پیامد چنین عملکرد سیاسی، خفت عمومی برای ما، تمسخر سیاسی در نزد همسایه و کسر شأن برای خود این عالیجنابان خواهد بود و بس.
در نهایت، نفس ابراز تسلیت در سوگ یک مقام معروف و نامدار سیاسی- مذهبی ایران، ضرورتی بود که باید انجام میشد، ولی بهتر این بود که این ضرورت با اتخاذ موضع رسمی از سوی ارگ ریاست جمهوری و با کسب نمایندگی یک شخص انجام میشد نه با چنین لشکرکشی افتضاحآور!
نویسنده: کامران رستگار
یک دیدگاه