تحلیل

«دیپلماسی پشتون» در سیاست خارجی افغانستان

به لحاظ تاریخی، کابل برای تعامل با پشتون‌های پاکستان، انگیزه‌های مختلف دارد. پس از تشکیل حکومت وحدت ملی در سال دو هزار و چهارده میلادی، کابل برای بهتر شدن روابط دوجانبه میان افغانستان و پاکستان و هموار کردن راه گفتگوهای صلح، از دیپلماسی پشتون به عنوان یک ابزار استفاده کرده است. از سویی هم، دولت افغانستان تلاش می‌کند از احزاب ملی و مذهبی پشتون‌های پاکستان حمایت کند تا از آنان به عنوان تسهیل‌کنندگان و اعتمادسازان روند گفتگوهای صلح افغانستان کار بگیرد.

از طرف دیگر، دپیلماسی پشتون، در شرایط کنونی افغانستان، تنها سیاست منحصر به فرد هم نیست. کابل پیش از ایجاد کشوری به نام پاکستان، این بازی‌ها را انجام می‌داد. در بازی بزرگ قرن سیزدهم، یک انگیزه آشکار پشت دیپلماسی پشتون، برای بهبود روابط دوجانبه میان افغانستان و پاکستان وجود نداشت، اما امپراتوری برتانیا با حمایت از قیام‌های پشتون، مناطق قبایلی را در کنترول خود درآورد. به عنوان بخشی از این سیاست، رهبران افغان به وزیر، محسود، شیرانی و شمار دیگری از سران قبایل پشتون، در افغانستان پناهندگی دادند تا آنان با اسناد و مالکیت قانونی در این کشور زندگی کنند. بر این اساس، کابل از شورشیان بر ضد بریتانیا تحت نام ملی‌گرایی پشتون و یا پشتونوالی حمایت می‌کند. پشتونوالی یک کود نانوشته‌یی است که پشتون‌ها را به پذیرایی به میزبانی، درخواست پناهندگی، ننگ، شجاعت، عدالت و انتقام هدایت می‌کند. در مساله پشتونوالی، دست به دست کردن افراد و حتا شوشیان معمول است و ضعف پذیرفتنی نیست.

ظهور پاکستان و بازی کابل با کارت پشتونیزم

پس از ایجاد پاکستان در سال 1947، کابل برای دفاع از پشتون‌های پاکستان، تعیین سرنوشت و نگرانی از نقض حقوق بشری ملی‌گرایان پشتون از سوی سازمان‌های امنیتی پاکستان ابراز نگرانی کرد و به دفاع برخواست. افغانستان به‌طور ویژه در زمان حکومت نظامی ایوب خان در پاکستان، نگرانی خود را از نقض حقوق بشری پشتون‌ها ابراز کرد. زمانی که مقام‌های پاکستانی به‌طور منظم به دستگیری و زندانی غیر خشونت‌آمیز رهبران پشتون از جمله خان عبدالغفار خان و عبدالصمد خان اچکزی که به دلیل باورهای سیاسی به‌ویژه در مورد پشتونستان و یا هم خودمختاری و حاکمیت پشتونستان می‌اندیشیدند، دست زدند و کابل از آن به شدت اظهار نگرانی کرد.

دیپلماسی پشتون کابل برای پایان رسیدن دو چیز طراحی شده بود: نخست، جلب حمایت پشتون‌ها برای به رسمیت نشناختن خط مرزی دیورند میان افغانستان و پاکستان. دوم، برای ترویج پشتونستان و یا پشتونیزم. نوع اول آن هم‌چنان به عنوان سیاست افغانستان شناخته می‌شود و نوع دوم آن که سیاست خارجی دکترین در زمان جنگ سرد بود، حالا به کلی فراموش شده است. بر مبنای این سیاست در جریان جنگ سرد، افغانستان حمایت‌هایش را از ملی‌گرایان پشتون به شمول (برخی از ملی‌گرایان بلوچ از جمله نواب خیر بخش ماری) ادامه داد. کابل به ملی‌گرایان پشتون، سند تابعیت، پناهندگی، پناهگاه و حتا به آنان عروس داد. به طور مثال، جمعه خان صوفی با دختر سلمیان لایق شاعر معروف پشتوزبان که وزیر پیشین در حکومت افغانستان بود، ازدواج کرد.

معروف‌ترین پشتون‌های پاکستانی که در افغانستان پناهده شدند، عبدالغفور خان، فاتح‌الملک ننگ یوسفزی، اجمل ختک، جمعه خان صوفی و ایوب اچکزی بودند. برعلاوۀ موضوع جیو استراتژیک، کابل به دلیل داشتن حامی در بیرون از کشور، از پشتون‌های پاکستان حمایت کرد. اضافه بر ابعاد قومی پشتونیزم در سیاست خارجی افغانستان، از لحاظ اخلاقی نیز پشتون‌ها از پشتونوالی و یا پشتونیزم حمایت کردند.

حامد کرزی و ملی‌گرایان پشتون پاکستان

در دوران پس از طالبان، حامد کرزی به دلیل افراط‌گرایی و نا امنی در دو سوی خط دیورند، دیپلماسی پشتون با پاکستان را از نو زنده کرد. وی تلاش کرد پشتون‌های دو سوی دیورند را متقاعد کنند تا آنان را در یک لویه جرگه گردهم آورند و در مورد سرنوشت آینده‌شان تصمیم بگیرند؛ زیرا به باور کرزی، تمام پشتون‌های دو طرف مرز، از پدیده جهاد و جنگ با ترور، بیش از همه متاثر شده بودند.

پس از اختلاف‌ها و چالش‌های زیاد، جلسات متعدد با جانب پاکستان و حمایت و فشار واشنگتن، بیش از هفت‌صد تن از دو طرف از نهم الی دوازدهم اگست سال دو هزار و هفت میلادی، در لویه جرگه صلح در کابل اشتراک کردند. این جرگه صلح، راه را برای یک جرگه کوچک دیگر برای گفتگوهای صلح با طالبان، در سال دو هزار و هشت هموار کرد. همچنان لویه جرگه سال دو هزار و هفت، راه را برای برگزاری یک لویه جرگه دیگر در سال دو هزار و نه را نیز در افغانستان هموار کرد که در آن به حکومت افغانستان تاکید شد باید برای گفتگوهای صلح با طالبان، شورای عالی صلح ایجاد شود.

کرزی بارها ملی‌گرایان پشتون پاکستانی را برای بازدید از کابل و بحث در مورد افراط‌گرایی در سرزمین پشتون‌ها دعوت کرد. دولت وی، شمار زیادی از کنفرانس‌های ملی و بین‌المللی را در مورد ملی‌گرایان پشتون مانند خان عبدالغفار خان، غنی خان و اجمل ختک برگزار کرد.

جدای از این‌ها در زمان کرزی، کابل بسیاری از نوازندگان، هنرمندان، دانشگاهیان، روزنامه‌نگاران و جامعه مدنی پشتون‌های پاکستان را دعوت کرد تا در مورد موضوع‌های مختلف از جمله تماس مردم با مردم و دعوت به قدرت نرم بحث کردند و از آنان خواست در جهت آگاهی‌دهی مردم‌شان در این راستا کار کنند. اما در این میان، احزاب مذهبی پشتون به دلیل روابط‌شان با طالبان و مخالفت با حضور امریکایی‌ها در افغانستان، به کابل نیامدند و از دعوت کرزی سرباز زدند. اما رفتار حامد کرزی در برابر اعمال پاکستان، نسبت به سیاست فعال پشتونیزم داود خان رییس‌جمهور پیشین، یک سیاست ارتجاعی بود. هرچند دیپلماسی پشتون کرزی، نتیجه دلخواه را به دنبال نداشت، اما در افزایش قدرت نرم در میان احزاب ملی و ملی‌گرایان پشتون مفید تمام شد. لیکن این سیاست روابط دوجانبه میان کابل و اسلام‌آّباد را بهبود نبخشید و به جای آن، بر نگرانی‌های پاکستان افزوده شد.

دیپلماسی پشتون اشرف‌غنی

محمداشرف غنی به عنوان یک شخص دانشگاهی و تاریخ‌دان، تاریخ دو قرن اخیر افغانستان را به صورت دقیق مطالعه کرده است. پس از جنگ سرد و جنگ‌های داخلی افغانستان، اشرف غنی در مصاحبه‌اش با بی‌بی‌سی گفته بود که پاکستان بیشتر از هر کشور دیگر می‌تواند در روند گفتگوهای صلح افغانستان نقش بازی کند. پس از این که وی رییس‌جمهور شد، تلاش کرد یک رابطه خوب با پرقدرت‌ترین نهاد سیاسی پاکستان یعنی ارتش این کشور برقرار کند. او با رفتن و گل گذاشتن‌اش بر مزار شهدا در ستاد مشترک ارتش پاکستان در راولپندی، پروتوکل دیپلماتیک افغانستان را شکست و آن را زیر پا کرد.

آقای غنی برای مثبت جلوه دادن افغانستان و افزایش اعتماد ارتش این کشور نسبت به افغانستان، درخواست افغانستان مبنی بر خرید سلاح‌های سنگین نظامی از هند را به حالت تعلیق در آورد و افسران ارتش ملی افغانستان را برای آموزش به پاکستان فرستاد. از آن روز تا کنون پس از برتری دادن‌ها به پاکستان، این کار به معنای خودکشی سیاسی برای رهبران افغانستان پنداشته می‌شود. آقای غنی این همه را برای پاکستان به خاطری انجام داد، تا این کشور از نفوذش بر گروه طالبان استفاده کند و آنان را به پای میز مذاکره صلح بکشاند. علاوه بر این آقای غنی، ملی‌گراهای پشتون و احزاب مذهبی پاکستان را برای بازدید از کابل دعوت کرد. اما تنها نمایندگان احزاب ملی مانند (محمود خان اچکزی، افراسیاب ختک و آفتاب احمد خان شیرپا) در ماه جنوری سال دو هزار و پانزده به افغانستان آمدند و با اشرف‌‌غنی رییس‌جمهور، حنیف اتمر مشاور امنیت ملی و عبدالله عبدالله رییس اجراییه دیدار کردند. اما در این دور نیز، رهبران احزاب مذهبی پشتون بازهم از آمدن به کابل خودداری کردند.

در مقابل پاکستان به آقای غنی وعده سپرد طالبان را در اخیر فبروری و یا هم مارچ به پای میز مذاکره خواهد کشاند، اما ناکام شد. این کار در نتیجه، بی‌اعتمادی را میان کابل و اسلام‌آباد بیشتر کرد و پاکستان یک فرصت تاریخی را برای محکم کردن و گسترش روابط خویش با کشور همسایه‌اش را از دست داد. پس از آن کنفرانسی بین‌المللی به یادبود از افضل خان لالا، ملی‌گرای پشتون در ماه نوامبر دو هزار و پانزده در کابل دایر شد که دولت افغانستان، هیاتی ده نفری را از پاکستان در این نشست علمی دعوت کرد.

به باور افراسیات ختک، غنی این هیات را دعوت کرد تا برای بهبود روابط دوجانبه و اوضاع در منطقه، آنان نظرشان را به رهبران پشتون پاکستان انتقال بدهند تا به روند گفتگوهای صلح در افغانستان کمک کنند. این هیات پشتون یک پیام ویژه از سوی نواز شریف؛ نخست‌وزیر پاکستان نیز برای غنی داشت و آن این که آقای غنی را متقاعد کند تا در دسامبر دو هزار و پانزده، در حاشیه کنفرانس تغییر اقلیمی در پاریس با وی دیدار کند.

این پیام پس از آن در رسانه‌ها درز کرد که گویا آقای غنی، درخواست دیدار با نواز شریف را رد کرده است. رهبران ملی پشتون قادر بودند که اشرف‌غنی را متقاعد کنند تا با نواز شریف در پاریس دیدار کند. این دیدار نشان می‌داد که آقایان غنی و نواز شریف، برای گفتگوهای چهارجانبه صلح با حضور کشورهای افغانستان، پاکستان، چین و امریکا توافق کرده است. اما در سال دو هزار و شانزده نتیجه این گفتگوهای چهارجانبه ناکام شد و بار دیگر، افغانستان با پاکستان در مرزهای تورخم و چمن با یکدیگر درگیر شدند.

در حال حاضر نیز هدف از دنبال کردن دیپلماسی پشتون در دولت افغانستان دو چیز است. اول کاهش تنش‌های سیاسی میان کابل و اسلام‌آباد. دوم، استفاده از نفوذ رهبران مذهبی پاکستان برای کشانیدن طالبان به میز مذاکره صلح.

حضرت عمر زاخیلوال سفیر افغانستان در پاکستان، دست‌کم دو بار با مولانا سمیع‌الحق، یکی از رهبران با نفوذ مذهبی که به نام پدر طالبان نیز معروف می‌باشد، دیدار کرده است. بر اساس گزارش رسانه‌های پاکستانی، آقای زاخیلوال روی دو موضوع با مولانا سمیع‌الحق بحث کرده است. اول زاخیلوال از مولانا سمیع‌الحق خواسته که نقش وسیعی را در کاهش تنش میان کابل و اسلام‌آباد بازی کند و از نفوذش بر طالبان برای حاضر شدن به پای میز مذاکره صلح کار بگیرد.

منابع پاکستانی گفته که مولانا سمیع‌الحق به زاخیلوال اطمینان داده که او برای کاهش تنش‌های سیاسی تلاش خواهد کرد. پس از آن، آقای زاخیلوال زمینه نیم ساعت گفتگوی تیلفونی میان غنی و مولانا سمیع‌الحق را مساعد کرد. آقای غنی در این گفتگو از مولانا سمیع‌الحق خواسته بود نقش بهتری را برای روند گفتگوهای صلح افغانستان بازی کند؛ زیرا او نه تنها مورد احترام زیاد طالبان قرار دارد؛ بل برای شمار زیادی از افغان‌ها به عنوان یک معلم شناخته می‌شود.

از سویی هم، زاخیلوال در دسامبر دو هزار و شانزده با رهبران مذهبی، سیاسی و ملی پشتون‌ها در پاکستان ملاقات کرد. زاخیلوال در این دیدارها از رهبران مذهبی و سیاسی پشتون خواست که بر شکاف‌های سیاسی ایجادشده میان کابل و اسلام‌آباد پل بزنند.

حالا برنامه این است که هیاتی از افغانستان به پاکستان سفر کند و پس از بازگشت، هیات دیگر پاکستانی دوباره به کابل بیاید تا تنش‌های سیاسی میان دو طرف کاهش یابد. تلاش غنی بر این است که از نفوذ رهبران مذهبی و ملی‌گرای پشتون در کاهش تنش‌ها میان کابل و اسلام‌آّباد استفاده کند.

منبع: مجله دیپلمات

نویسنده: احمد بلال خلیل

مترجم: هادی سحر

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا