عوامل ناامنی؛ درونی یا بیرونی؟
بحث ناامنی در کشور ما پیچیدهتر از آن است که در هر مورد دیگران را مقصر شماریم
مسوولان امنیتی ولایت غزنی ۲۵ طفل را از چنگ قاچاقبران انسان نجات دادند که به قصد آموزش برای حملات انتحاری از افغانستان به پاکستان منتقل میشدند.
به نقل از بیبیسی، غلاممصطفی مایار یکشنبه ۱۸ سرطان در نشستی خبری در ولایت غزنی گفته که این ۲۵ طفل در دو موتر و توسط چهار نفر به بهانه درس خواندن به شهر کویته بلوچستان پاکستان منتقل میشدند. این کودکان بهدست نیروهای پولیس افتادهاند.
آقای مایار همچنین مدعی شده که اغلب این کودکان یتیم و بیسرپرست هستند که توسط این افراد اغفال شدهاند.
او گفته که براساس بررسیهای پولیس به این کودکان نوعی مواد کیمیاوی داده شده که آنان قدرت تشخیص، درک و هوشیاری خود را از دست دادهاند.
در حالی که نا امنیها در سراسر کشور در حال افزایش است، دولت ما همواره پاکستان را عامل مستقیم ناامنیها در افغانستان قلمداد میکند.
اینکه پاکستان در عقب همۀ تحرکات ضد امنیت ملی و ضد امنیت و ثبات افغانستان قرار دارد شکی نیست، ولی واقعیت دیگری نیز وجود دارد که به شکل گسترده مردم در نقاط مختلف با عمال پاکستانی همکاری میکنند.
اگر همکاری افراد داخلی و حتا برخی مقامها در بدنه دولت با حلقاتی از تروریستان در کار نباشد، هیچ قدرتی نمیتواند، ۱۵۰۰ تن مواد انفجاری را تا قلب کابل برساند و فاجعهیی سامان دهد.
امنیت ملی کشور ما در طول تاریخ، پیش و بیش از آنکه از بیرون مرزها مورد تهدید قرار گرفته باشد، از درون مرز و از میان جوامع و قبایل مورد تهدید قرار گرفته و مختل شده است. تا جایی که موجب ساقط شدن دولتها نیز گردیده است.
دولتمردان و مسوولان امنیتی ما نیز نیک میدانند که نیروهای مزدور پاکستانی به شکل گسترده وعمیق در میان مردم و در بخشهای مختلف کشور نفوذ کردهاند، ولی با این وجود خم به ابرو نمیآورند و مسوولیت همه ناکارگیهایشان را به عهده دیگران میگذارند.
اگر در چندین مورد برخورد جدی و قانونی با همکاران و همدستان تروریسم صورت گیرد، به صراحت میتوان گفت که رقم حملات و انفجارهای مرگبار در کشور کاهش پیدا میکند.
نمونه خیلی بارز، همین ولسوالی جلریز ولایت میدان وردک است. سال گذشته بیش از ۲۰ تن از سربازان پولیس محلی به شکل فجیعی در این گذرگاه مرگ، به قتل رسیدند و دولت هم هیچ حرکتی انجام نداد. هم اکنون نیز مسیر همین ولسوالی ناامن است و مردم مناطق مرکزی با هزاران ریسک از این راه مرگ سفر میکنند. طالبان در میان مردم حضور دارند و یا به احتمال زیاد مردم محل همگی خود طالباند.
آنان بیل و کلنگشان را کنار گذاشته با اسلحه به جاده پایین میشوند، هر وحشت و دهشتی که خواستند بر مسافران روا میدارند، بعد میروند تفنگشان را پنهان کرده و بیلشان را در دست میگیرند.
شاهراه کابل- بامیان یکی از ناامنترین شاهراههای کشور بوده و سالهاست که این شاهراه ناامن میباشد، آن هم فقط در محدوده یک ولسوالی خیلی کوچک که بیش از ۲۰ دقیقه راه موتر نیست. در این ولسوالی و نقاط همجوارش، هیچ پل و پلچکی آباد نمانده و جادهیی که به گدایی ساخته شده بود، چنان ویران شده که راه خامه بر آن شرف دارد.
چرا مسوولان هیچ اقدامی انجام نمیدهند؟ مثل این مورد، دهها مورد دیگر نیز وجود دارند که عامل اصلی گسترش ناامنی و بیثباتی استند.
تا زمانی که یک همسویی کامل میان دولت و مردم ایجاد نگردد، امنیت و هر امر اجتماعی دیگر امکانپذیر نخواهد بود. مردم محل، همدستان طالبان و عمال تروریسم محلی را به خوبی میدانند. ممکن برخی از روی ترس و برخی از روی عمد به نهادهای امنیتی چیزی نگویند و ممکن مواردی به مسوولان رسیده باشد و اقدامی صورت نگرفته باشد و مردم دیگر جانشان را به خطر نیندازند.
اما واقعیت این است که چنین مواردی کار چندان دشوار امنیتی هم لازم ندارد و با راحتی میشود، تروریستان را شناسایی و دستگیر کرد. عملیات جدی و با هزینه هم نمیخواهد، اما چرا مسوولان با جدیت برخورد نمیکنند؟
به این ترتیب اگر ما همیشه دیگران را مقصر بدانیم و از خود بیخبر بمانیم، کاری را از پیش برده نخواهیم توانست.
برخورد جدی با همدستان و عمال تروریسم، بلند بردن آگاهی عامه از منافع ملی و کسب اعتماد مردم نسبت به دولت از جمله راهکارهاییاند که به مراتب از جنگ و از ویرانیهایی که تروریستان به بار میآورند هزینه کمتری دارند.
ولی اگر همچنان بسترهای اجتماعی تروریسم در داخل کشور نادیده گرفته شوند، ممکن وضعیت بدتر از این شود و چه بسا که اقدامهای عادی، پاسخگویی نداشته باشند.
عادل پیکان