تحلیل

دونالد بهتر از حسین

رویکرد جدید دولت دونالد ترمپ در قبال مسایل افغانستان و پاکستان تا حدی خوش‌بینی‌های را در بین مردم به‌وجود آورده است. وخیم‌ترشدن اوضاع امنیتی در افغانستان و گسترش ترور و ناامنی باعث شده که دولت امریکا از یک‌سو فشارها را بر دولت پاکستان به‌عنوان حامی طالبان افزایش دهد و از سوی دیگر به تقویت نیروهایش در افغانستان اهمیت ویژه‌یی بدهد، امری که در زمان حاکمیت دمکرات‌ها کم‌رنگ شده بود.

دستاوردهای امریکا و هم‌پیمانانش در افغانستان بعد از طالبان آن‌چنان نبود که برای ما و جهانیان وعده داده بودند. و این باعث شد از طرفی کنترل اوضاع از دست‌شان خارج شود و از سوی دیگر انتقاداتی را متوجه این دولت سازد.

نگرانی‌های امنیتی در کشور ما در شرایط حاضر تنها مخاطرات آن ما را متاثر نمی‌سازد؛ بل تمام سازوکارها و برنامه‌های نیروهای خارجی را  که در افغانستان حضور دارند هم متاثر می‌سازد.

حضور نیروهای امریکایی از یک‌سو و حضور نیروهای ناتو به عنوان هم‌پیمان امریکا از سوی دیگر اهمیت این مساله را کاملن مشهود می‌سازد که شکست در افغانستان به‌معنای شکست بخش بزرگی از قدرت‌های فرامنطقه‌یی خواهد بود. از همین‌روست که امریکا امروز با جدیت تمام می‌خواهد هرچه زودتر به این معضل خاتمه دهد.

فرایند تعاملات سیاسی در افغانستان بسته به کنش‌ها و واکنش‌های کشورهای منطقه‌ و فرامنطقه است. تحرکات اخیر دولت چین برای حضور هرچه بیشتر در منطقه به‌ویژه در افغانستان و پاکستان را می‌توان در تغییرهای استراتژی جدید امریکا در افغانستان کاملن مشهود دانست. هرچند در گذشته‌ها گاهی به پاکستان به‌عنوان یکی از حامیان تروریزم و خشونت‌های جاری در افغانستان تذکراتی داده می‌شد، اما این به خودی خود کافی و نتیجه‌بخش نبود و می‌توان دید که عملن پاکستان بدون توجه به این تذکرات به سیاست‌های خشونت‌گرایانه خود در افغانستان ادامه می‌داد.

نظر به اینکه جنگ افغانستان، طولانی، هزینه‌بر و خسته‌کن می‌شود عواقب ناخوشایندی را می‌تواند در پی داشته باشد. روند مذاکرات طولانی با طالبان هیچ‌گاهی نتیجۀ ملموس و خوشایندی برای مردم و دولت ما در پی نداشته است و عزم و ارادۀ جدید دولت امریکا مبنی بر نابودی این گروه خبر خوشی است که اندکی می‌تواند امیدواری را به ارمغان بیاورد.

صداقت مقام‌های امریکا در تغییر رویکردشان در مورد افغانستان و پاکستان اصل عمده‌یی است که می‌توان بر این باور بود که شاید تجربه‌های ناخوشایند گذشته درک درستی را در میان سیاست‌مداران امریکایی به‌وجود آورده باشد.

در دوره حاکمیت بعد از کرزی تغییرهای هرچند کوچک، اما مثبت در عملکرد دولت به‌وجود آمده است و همه خوب می‌دانیم که مشکلات و معضلات در افغانستان به‌حدی است که نمی‌توان خوش‌بین بود در زمان کم به نتیجه دلخواه رسید.

فرایند حکومت‌داری در افغانستان در دوره جدید و در قرن بیست‌ویک مانند حکومت‌های قرون وسطاست و این یعنی هنوز پیوندهای عشیره‌یی و خونی نقش عمده‌یی بر تحول‌ها در کشور دارد و تفکیک‌ناپذیری منافع شخصی از منافع عمومی مشکل عمده دولت می‌باشد. کوشش‌های دولت جدید به‌زعم خود قابل قدر است، اما همه می‌دانیم که کافی نیست.

قطع کمک‌های دولت امریکا به پاکستان از یک‌سو و هشدارهای مکرر به دولت‌مردان پاکستانی تاحدی ملموس بود و ما می‌توانیم درک کنیم که سیاست‌مداران پاکستان را تا حدی نگران و مشوش ساخته است. سابقه نداشته دولت‌مردان پاکستان اعتراف کنند که تمامی عملیات تروریستی از داخل خاک‌شان به افغانستان صورت می‌گیرد، اما در سفر اخیر مقام‌های افغانستان به پاکستان عملن اذعان داشتند که از این به بعد جلو هرگونه اقدام طالبان علیه دولت و مردم افغانستان را خواهند گرفت.

این خود یک پیروزی برای دولت و مردم افغانستان است و نشان‌دهنده این که تهدیدهای دولت امریکا به‌عنوان حامی بزرگ افغانستان، بر پاکستان جدی بوده و مردم افغانستان آنچه را سال‌ها از دولت امریکا انتظار داشتند تصور می‌شود که در این سال‌ها محقق خواهد شد.

از سوی دیگر دولت امریکا باید توجه داشته باشد که همزمان باید دولت ما را در دو بخش کمک کند؛ یکی در میدان جنگ در مقابله با نیروهای طالبان و داعش و از سوی دیگر در مبارزه با فساد. دوم، با گروه‌ها و افرادی که در بطن دولت وجود دارند و عملن جدا از دولت و خودمختار عمل می‌کنند؛ روندی را که دولت پیشین امریکا نه‌تنها بدان توجه نداشته؛ بل در بسیاری از موارد به این مساله دامن می‌زده است.

عملکرد دولت بارک اوباما در دوره حاکمیت‌اش در مورد افغانستان چندان مطلوب نبوده است. به‌رغم همه هزینه‌هایی که دولت امریکا در این چند سال کرده بود، می‌شود گفت نتیجه‌یی را که برای مردم افغانستان اعلام کرده بودند در پی نداشت.

حالا می‌توان گفت با رویکرد جدید دولت امریکا در مورد افغانستان شاهد آغاز سرفصل جدید در تاریخ افغانستان باشیم. توجه جدید دولت دونالد ترمپ به رویدادهای اخیر نشان از این دارد که تجربه‌های گذشته از عملکرد آن‌ها در اینجا عاری از اشتباه نبوده و آن‌ها هم به دنبال این هستند که دستاوردی داشته باشند، اما باید توجه داشت که در مورد افغانستان خیلی از کشورهای منطقه‌یی و فرامنطقه‌یی دخالت می‌کنند و سیاست‌های خود را دنبال. ما هم درک می‌کنیم که مشکل است بدون نادیده گرفتن این عوامل به نتیجه دلخواه مردم افغانستان رسید. از سوی دیگر این را هم می‌دانیم که بازیگر عمده در تحول‌های چند دهه اخیر ما امریکا بوده و هنوز هم بر این نقش خود در افغانستان تاکید دارد.

نباید نادیده انگاشت که افغانستان و امریکا با هم ‌پیمان استراتژیک امضا کرده‌اند. امضای این پیمان به این معناست که درک و حل مشکلات مردم افغانستان بخش عمده آن به دوش دولت امریکاست و این فرصتی برای ایالات متحده و افغانستان است که بتوانند از این شرایط به‌نحوی استفاده کنند که به‌نفع مردم و دولت‌های هر دو کشور باشد.

فشارهای سیاسی و اقتصادی بر پاکستان اگر هم‌چنان تا رسیدن به نتیجه ملموس ادامه یابد و همان‌طور که دونالد ترمپ وعده کرده مبارزه با تروریزم تا نابودی آن‌ها ادامه یابد، می‌توان امیدوار بود مردم افغانستان به‌زودی شاهد بهتر شدن اوضاع باشند.

عباسی افغان؛ تحلیل‌گر امور سیاسی

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا