مقاله

فاجعۀ آرام مهاجرت و پناهندگی

رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به چهار عامل اساسی سرمایه، نیروی انسانی، مواد خام، دانش و فن وابسته است. اگر کشورها را به دو دسته مرکزی و پیرامونی تقسیم کنیم باید اذعان داشت که ممالک ماحول از چهار عامل یادشده عمدتا مواد خام را دارا می‌باشند.

در اکثر این دسته از کشورها، انباشت سرمایه صورت نمی‌گیرد و آن‌ها برای سرمایه‌گذاری دست به دامان شرکت‌ها یا بانک‌های خارجی می‌شوند. از جهت دانش و فن، مؤسسات تحقیقاتی گوناگون در این کشورها یا حضوری ندارند یا اگر هستند کار خلاقانه انجام نمی‌دهند. تحقیقات علمی در کشورهای توسعه‌یافته، تمرکز یافته و مغزها را به خود جلب می‌کند. از این جهت رابطه میان تحقیق، توسعه و تولید در کشورهای منطقه‌یی گسسته می‌شود و سرانجام این کشورها از حیث نیروی انسانی به شدت دُچار کمبود متخصص می‌شوند.

از مسایل جدی و حاد کشورهای در حال توسعه، مشکل ذخایر و سرمایۀ انسانی است. از سوی دیگر، سرمایه‌گذاری در منابع بشری در کشورهای در حال توسعه بسیار اندک بوده و این وضعیت کم و بیش مانع رشد شده است.

روشن است که استفاده مؤثر از سرمایه فزیکی به تنهایی نمی‌تواند به رشد سریع اقتصادی منجر شود. در عمل مقادیر زیادی از آن سرمایه می‌تواند در بسیاری از موقعیت‌ها، استفاده اندکی داشته باشد، ظرفیت جذب سرمایۀ فزیکی در این وضعیت اندک است؛ چون رشد کمی و کیفی سرمایۀ انسانی بسیار کند بوده است.

باید پذیرفت که مهاجرت متخصصان و دانشمندان به خارج از کشور تحت عنوان انتقال یا مهاجرت به تعبیر متداول فرار مغزها از کشورهای پیرامونی یا در حال توسعه به کشورهای توسعه‌یافته یکی از مسایل عمده و حاد جوامع در حال گذار می‌باشد.

پدیده مهاجرت گسترده جوانان تحصیل‌کرده و دانشمندان یک کشور یا جامعه به کشورهای دیگر، اصطلاحا فرار مغزها گفته می‌‌شود که معمولا به خاطر کمبود موقعیت‌‌های شغلی، درگیری‌‌های سیاسی، نظامی و خطرات جانی رُخ می‌‌دهد. معضل فرار مغزها یک چالش بسیار نگران‌کننده است و دارای اثرهای زیان‌بار و تاسف‌آور و متاسفانه در کشورهایی مثل کشور ما، آمار مهاجرت نخبگان روز به روز در حال افزایش است.

فرار مغزها فرآیندی است که بر تعامل یک رابطه نامتعادل بین کشورهای صنعتی پیشرفته و کشورهای کمتر توسعه‌یافته جهان شکل می‌گیرد. طی آن نیروی انسانی به صورت عمده نخبه از کشورهای کمتر توسعه‌یافته به کشورهای صنعتی ثروتمند و توسعه‌یافته‌تر منتقل می‌شود و نتیجۀ نهایی این فرایند به سود کشورهای صنعتی و زیان کشورهای جهان سوم است.

هر کشور دارای سه نوع سرمایه است: یکی نیروی انسانی، دیگر محیط و منابع طبیعی از قبیل: زمین و آب، معادن و ذخایر زیر زمینی و سوم محیط انسانی و ساخته‌شده از قبیل: بناها، جاده‏ها، کارخانه‏‌ها، وسایل تولید، موزیم‌ها و کالاهای تولید شده قدیم و جدید.

تردیدی نیست که ترقی و رشد یک جامعه در گرو ‏هماهنگ کردن و ربط دادن نیروی انسانی ماهر با عوامل طبیعی و مادی است. اگر بارورترین و خوش آب و هوا‌ترین مزرعه‌‌ها، بی‌کشاورز و باغبان بماند، محصولی از آن عاید نمی‌‏شود.

پدیده مهاجرت و بدتر از آن پناهندگی، حاصل ناهماهنگی‏ها بین نیروی انسانی، عوامل طبیعی و زیست ‏محیطی است. گاهی عوامل طبیعی هم‌چون: زلزله، خشک‌سالی، قحطی و گاهی عواملی انسانی هم‌چون: جنگ یا انقلاب یا حتی استقلال، موجب جا به ‌جایی توده‏یی از جمعیت یک کشور شده است و می‌‏شود، ولی گاهی هم افراد یک جامعه با حساب و کتاب و برای دسترسی به اهداف شخصی و خانوادگی به بازار کار در کشورهای بیگانه جذب می‌‏شوند.

اگر کسی در وطن خود احساس امنیت نکند، یا فرصت و آزادی برای کسب و کار دلخواه خود نیابد، نه به اجبار، بل به اختیار راهی سرزمین‌‌های بیگانه می‌‏شود. برابر آمارهای محاسبه‌شده در سازمان بین‌المللی مهاجرت، روند مهاجرت در جهان رو به رشد است.

مهاجرت همیشه از کشورهای فقیر و توسعه‌نیافته به کشورهای ثروتمند و توسعه‌یافته صورت می‌‏گیرد. کشورهای پیش‌رفته به داشتن ثبات سیاسی و فرصت‏‌های شغلی و رفاهی برای متخصصان و تیزهوشان و نیز فعالان سیاسی دگراندیش در کشورهای در حال توسعه، بسیار پُرجاذبه‌‏اند.

علل بحران فرار نخبه‌ها و مساله پناهندگی، بیشتر به مسایل و مشکلات داخلی، جاذبه‌‌ها و امکانات کشورهای خارجی مربوط است. این دلایل عبارتند از:

  • بحران بیکاری در کشور مبدا و امکانات اشتغال در کشور مقصد.
  • تبعیض در استخدام افراد با تجربه و با مهارت نسبت به افراد غیر متخصص، کم‌ مهارت و نبود احترام نسبت به آنان.
  • عدم امنیت اقتصادی، تورم بالا، درآمد پایین، مشکلات اقتصادی و شکاف بین کشورهای در حال توسعه و توسعه‌ نیافته.
  • بحران فقر و نابرابری­‌های اجتماعی و فاصلۀ طبقاتی.
  • نبود توجه سیاست‌گذاران به منابع انسانی متخصص.
  • بحران سیستم آموزشی، عدم امکانات تحصیلی لازم برای رشد، شکوفایی و به ­کارگیری استعدادهای درخشان.
  • عدم امکانات تحقیقی، فعالیت‌‌های علمی و شرایط لازم برای بالابُردن سطح مهارت.
  • بحران هویت و از خود بیگانگی در ابعاد فرهنگی بر اثر سرخوردگی‌‌های اجتماعی.
  • بی­‌ثباتی سیاسی و اجتماعی در کشور، وقوع بحران­‌هایی از قبیل: جنگ، قتل‌‌های زنجیره‌یی و عدم وجود فضای سیاسی باز.
  • پایین بودن سطح حقوق استادان و متخصصان کشور در مقایسه با تخصص­‌شان.
  • نارسایی‌‌های مالی و اداری در زمینه حقوق و تناسب آن با مدارک تحصیلی.
  • گزینش‌­های عمدتا غیر مسلکی.
  • استفاده ابزاری از تحصیل‌کردگان در مسایل سیاسی کشور.
  • کمبود امکانات علمی و تخصصی در کشور.
  • کاهش امنیت اجتماع و افزایش فسادهای اجتماعی.
  • ساختار منحط حاکم.

عواقب ناگوار فرار مغزها یکی از آسیب‌‌های اجتماعی است که پیامدها و آثار سویی برای کشور مبدا به‌‌دنبال دارد. از جمله مهم‌ترین این پیآمدها عبارتند از:

  • تشدید مسایل و مشکلات اقتصادی از قبیل: رکود، بیکاری، فقر، اختلاف طبقاتی، تورم، عقب‌ماندگی و شکاف اقتصادی هر چه بیشتر با کشورهای توسعه‌یافته و در یک کلام به‌هم خوردن هرم جمعیتی نیروی کار.
  • محروم ماندن اقتصاد از کارآمدی صاحبان اندیشه و تضعیف کارآیی مدیریتی کشور.
  • اِتلاف منابع کشور و هدر رفتن سرمایه و هزینه‌­های صرف شده برای آموزش آنان.
  • استفاده کشورهای مهاجرپذیر از نیروی متخصص آماده به ‌کار بدون صرف مصارف مربوط به آموزش و مهارت آنان.
  • ضعف بُنیه علمی و تکنالوژیکی کشور؛ چرا که فرار مغزها، به از دست دادن نیروهای متخصص علمی و نخبگان اجتماعی می‌‌انجامد.
  • فرار مغزها به خودی خود روند خروج متخصصین را تشدید می‌کند.
  • مغزها یا نخبگان جامعه، مهم‌ترین و استراتیژیک‌­ترین سرمایه‌های ملی محسوب می‌­شوند که نبود وجود آنان می­‌تواند زمینه‌­ساز بحران مشروعیت نظام بوده و به‌‌دنبال آن تشدید روند توسعه­ نیافته‌گی را به‌ وجود آورد.

بهزاد برمک؛ فعال اجتماعی

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا