مقاله

دروازی؛ پیشاهنگ روشنگری و تجدد

پوهاند دکتور حبیب پنجشیری؛ استاد دانشگاه

باید اعتراف کنم که سخن گفتن روی افکار و نقش یکی از شخصیت‌های بزرگ سیاسی قرن بیستم افغانستان؛ محمدولی خان دروازی کار آسانی نیست.

محمدولی خان دروازی پنج ساله بود که به دستور امیر عبدالرحمان با خانواده‌اش وارد شهر کابل شد. وی که فردی دردآزموده و آگاه بود، از آوان کودکی متکفل تامین فامیل شد. شخصیت، وقار، استعداد شگفت‌انگیز و سخت‌کوشی بی‌مانند او موجب شد که در سال‌های جوانی شامل دربار شود، سواد آموزد، اظهار لیاقت کند و به رتبه «سرجماعه» رسد.

موصوف فرزند شه ابوالفیض دروازی در عهد امیر حبیب‌الله، منشی خاص امیر برای حفظ اسناد سِری بود. خانواده‌اش می‌گویند: «سراج‌الملت و الدین او را (آکه) خطاب می‌کرد.»

 بعد از ترور امیر حبیب‌الله در کله گوش لغمان و جلوس فرزندش امان‌الله و تقرر محمود طرزی در مقام وزارت امور خارجه در ماه اپریل سال۱۹۱۹ میلادی وظایف سُترگ دیپلوماتیک به محمدولی خان دروازی تفویض گردید.

به باور رحمت‌الله بیژن‌پور، زنده‌یاد محمد ولی خان دروازی از ابتدا دارای نوعی مهارت و هوشمندی سیاسی بوده و هرگز دُچار شتاب‌زدگی و آشفتگی ذهنی نگردیده است.

روانشاد دروازی، مرد عمل، دیپلومات، اصلاح‌طلب، میهن‌پرست و وکیل اعلای شاه امان‌الله بود و روشنگری و تلاش آشتی‌ناپذیر او برای غلبه بر عقب‌ماندگی تاریخی و مبارزه با استعمار تمرکز داشت.

تلاش وی جهت بسیج نخبگان سیاسی و پذیرفتن مسوولیت رساندن افغانستان به کاروان تمدن بشری، درخشان‌ترین آغاز در تاریخ معاصر این آب و خاک، پذیرفتن واقعیت‌ها و ایجابات دوران روشنگری و خردگرایی ‌است که با تاخیر وارد سرزمین ما شد.

پیام روشنگری در سرزمین ما نه تنها با تاخیر رسید که سوگ‌مندانه با استعمار و ساز و برگ آن، بیشتر به‌مثابه ابزار حاکمیت نمایان گردید. به بیان دیگر، پیام روشنگری در خاور زمینِ به خواب رفته و افسون‌زده، خودجوش و برخاسته از متن جامعه نبود.

تبلور جنبش مشروطه‌خواهی و تجددگرایی را در کشور نمی‌توان جدا از آرا و افکار طرزی و همراهان شجاع او نظیر محمدولی خان دروازی، عبدالرحمان لودین، عبدالهادی داوی و دیگران که قربانی شدند، مورد ارزیابی قرار داد.

با درد و دریغ فراوان که سیمای این بزرگ‌مرد آزادی‌خواه به‌دلیل حاکمیت استبداد طولانی آن‌طور که بایسته است، به مردم دیارمان معرفی نشد.

دوران پادشاهی امان‌الله، در پرتو کاردانی دیپلومات توانا محمدولی خان دروازی، سرآغاز یک رشته ارزش‌های انسانی بود. شور بی‌پایان اینان و بسیاری از نخستین‌های دیگر، نشان از جوش و خروش پُرقدرت دورانی دارد که با شخصیت و کارنامه محمدولی خان دروازی شکل گرفت و در عمل پیاده شد.

دروازی پیشاهنگ و اندیشه‌پرداز روشنگری و تجدد در تاریخ معاصر افغانستان شمرده می‌شود و به پندار تاریخ‌نگاران، محمدولی خان دروازی اندیش‌وزری است که در حوزه‌های مختلف فکری، پیشگام بود.

محمدولی خان دروازی از آن دسته سیاست‌گرانی نبود که سیاست را از لابلای کلیشه‌های جراید فراگرفته باشد. او مردی بود برخاسته از عمق تاریخ، فرهنگ و متن زندگی سیاسی و اجتماعی مردمش. هیچ مقام و منزلتی جز خدمت‌گذاری به محرومان، وجدان بیدار وهمت بلند او را راضی نگاه نمی‌داشت.

این سیاست‌گر آگاه و فرهیخته، وقتی تشخیص می‌دهد که یک عده افراد فرصت‌طلب مشکوک در کمین نشسته، با تحرکات خودخواهی‌های ناشی از میراث دودمانی و تباری، شاه کم‌تجربه را در مسیر دشمن زخمی سمت و سو داده و فرا می‌خواند و مشورت‌های نجات‌بخش او دیگر اثرگذار واقع نمی‌گردد، از مقام خویش کناره‌گیری نموده و گوشۀ خلوت می‌گزیند؛ اما به‌مثأبه یک انسان رسالت‌مند برای نجات کشورش، خاموش ننشسته و به گونه غیرمستقیم در جهت آگاهی و رهبری سالم شاه امان‌الله خان تلاش می‌ورزد. گاهی از محمود طرزی یاری می‌طلبد و گاهی با فرستادن نامه‌های پُرمحتوا و آگاهی‌بخش به رهنمایی شاه می‌پردازد که این شیوۀ محمدولی خان دروازی نسبت به شاه، هم تربیتی بود و هم هشداردهنده.

او با کنار رفتن خودش از دستگاه دولتی به شاه فهماند که هرگز در قید جاه و جلال شخصی نیست؛ ولی با نامه‌های خویش می‌خواست هم تعهد دوستی را به نمایش بگذارد و هم پیمانش را در راستای سرنوشت خطرناکی که میهن را در آن لحظات حساس تهدید می‌نمود.

در سفارشات محمدولی خان دروازی این گونه آمده است: در سیاست‌های قدیمه و عنعنه قدرت، همیشه بی‌عدالتی و خیانت کفۀ سنگین ترازو بوده است و ترقی و عدالت‌خواهی که برای استعمار، مرگ‌آور و برای استبداد گورستان می‌شود، مورد توطیه و تهدید بسیار قرار می‌گیرد. «من حاجت انتقاد را در انقیاد نمی‌بینم؛ بلکه مشورت برای مؤدت تحکیم سیاست را اصل ضرورت برای سیادت و ایجاد مواحدت می‌بینم.»

به باور نویسندگان معاصر، آنچه مایه سرافرازی و کامگاری شهید دروازی در بُرهه‌ها و دوران‌های پُر فراز و نشیب تاریخ کشورمان بوده در حقیقت پژواک خرد و تدبیری است که ریشۀ ژرف در صداقت، پاکیزگی، مناعت، وطن‌پرستی و عشق آتشین نسبت به محرومان و نیازمندان را برمی‌تابد.

در باور او هیچ اصلی بالاتر از اصل ملی و خدمت‌گذاری نسبت به مردم میهن‌اش قرار نداشته و شخصیت والای خویش را نیز مدیون همان‌هایی می‌دانست که عاملان و پاسداران راستین کشور و مایۀ عزت و آبروی انسانی بودند.

اما با دریغ و درد مردی با این همه تعهد بزرگ ملی، خصال عالی سیاسی، تدبیر و درایت رهبری، فروتنی و فضیلت اخلاقی و خودباوری که درخشان‌ترین دورۀ سیاسی ـ تاریخی کشور ما را رقم زد، در نتیجۀ سیاست‌های منحط قومی، طی چندین دهه نه تنها در جهت زدودن آن از حافظۀ راستین مردم افغانستان، تلاش‌های مذبوحانه صورت گرفت؛ بل با پخش اکاذیب و نشر اندیشه‌های بیمارگونه خواستند که او را یک چهره ضد ملی و توطیه‌گر معرفی بدارند.

پژوهش علمی در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جدا از سایر علوم نبوده و دارای فراز و فرود است. با الهام از چگونگی ظهور مشروطیت و پیامدهای آن در کشور، نسل امروز را در روشنایی مطالعات گذشته در اوضاع موجود قادر می‌سازد قدم‌های به پیش بردارند که این خود می‌تواند بازتاب روشن تحقیق علمی  باشد.

روزگار وطن ما، روزگار غم‌انگیز است. چندین دهه پس از مشروطه‌خواهان، ما در همان جایی ایستاده‌ایم که آنان سنگ بنای آن را گذاشته بودند.

گفتمان تجددگرایی، رهایی زنان از قفس حجاب اجباری، حقوق بشر، چیرگی برعقب‌ماندگی، ایجاد دولت قانون و ایجاد ملتی بر پایۀ ارزش‌های شهروندی امروز نیز در صدر کارکردهای ما قرار دارند و چه غم‌انگیز است تاریخ در این کشور همواره به‌مثأبه تراژیدی تکرار می‌شود.

تاریخ مقاومت در برابر استبداد، تاریخ دادخواهانه است و تاریخ سرزمین ما هم پهنۀ انجام مقاومت‌های بزرگ روزگار است. تاریخ برابری‌خواهی ملی در این آب و خاک نیز تکرار خشونت و خون‌ریزی از دیر و دور تا زمانۀ ماست.

آنچه را در تاریخ مقاومت سرزمین ما وارونه ثبت کرده‌اند، نام‌های تصادفی و شخصیت‌های دروغینی است که در برگ‌های خاطرات‌مان به‌عنوان قهرمان و پهلوان میادین نبرد معرفی شده‌اند. براندازی و سرکوب نهضت مشروطه‌خواهی از سوی محافل حاکم و روحانیون عقب‌گرا، تکرار همان تراژیدی سرکوب قهرمانان مبارز با استعمار در سه مرحله توسط امیران گوش به فرمان انگلیس است که هیچ‌گاهی از حافظۀ مردم میهن زدوده نخواهد شد.

نوشته‌های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا