وضعیت سیاه؛ سرک یا پارکینگ شخصی؟
مسوول این همه بینظمی، بیقانونی و بیقوارگی شهر ما کیست
موترهای در هم پیچ خورده، سرکهای پرازدحام و راهبندانهای سنگینی که به راحتی نمیشود از آن بیرون آمد، اینها نشان ما میدهند که تا چه اندازه شهر در بینظمی و بیقانونی بهسر میبرد.
نمیدانم از کدام بیهنجاری برایتان بگویم؟ از موترهای ویشی و بدون نمبرپلت برایتان بگویم که تمام شهر را گرفتهاند؟ منظورم همان موترهای غیرقانونی که سالهاست قول جمع کردنشان را به ما میدهند، اما همچنان روز به روز در حال تکثیر و افزایشاند. یا از پارک کردنهای دوبلهیی که عرض سرکهای بیجان و باریک را مسدود کرده است؟
موترهایی که در گوشه سرکها پارک میشوند کارشان از دوبله گذشته، کافیست یکبار در راهبندانهایی که هر روز در آن قرار میگیریم به تماشای آنها بنشینیم، قطعا تعجب خواهید کرد زمانیکه ببینید در هر چند متر، سهموتر در عرض سرک پارک شده و در آن سرک تردد یک الی دو موتر بهسختی صورت میگیرد. حالا فرض کنید، اگر رکشاها یا سهچرخهها بخواهند از این سرک تردد کنند که میکنند، با چه صحنه تاسفباری مواجه خواهیم بود.
چند روز پیش تقریبا ساعت ۴عصر بود که دوباره در راهبندی سنگین گیر افتادیم؛ جالب است که هر وقت میخواهی زودتر به مقصد برسی و کار مهمی، جلسهیی یا صنفی داری با راهبندی سنگینتری روبهرو میشوی. آن روز عجله داشتم، اما گیرماندن در راهبندی باعث شد تا بیشتر ببینم و به فکر فرو بروم. با خود فکر کردم، اگر مریضی را در این ترافیک بخواهند به شفاخانهیی انتقال بدهند و حالش هر لحظه بدتر شود، باید چه کنند؟ چرا اگر قانون هست، تطبیق نمیشود؟ مردم چرا در این سطح از بیتفاوتی قرار دارند که موترهایشان را دوبله و سوبله پارک میکنند؟ کراچیهای میوهفروشی را نگاه میکردم که بهقول مردم عامه تا کمر سرک آمده بودند و بساط پهن کرده بودند.
مسوول این همه بینظمی، بیقانونی و بیقوارگی شهر ما کیست؟ افزایش رکشاها و یا سه چرخها مساله دیگری که به تنهاییِ خود میتواند سالهای سال سرکها را مسدود کند و موجب اخلال در نظم گردد. در کنار هر یک موتر ۴ الی ۵رکشا در سرکها وجود دارند که علاوه بر پارک دوبله موترها و گاریهای میوهفروشی، میایستند و در وسط سرک مسافر، سوار و یا پیاده میکنند.
یادم از آن روزی آمد که مرد رکشادار میگفت: «رکشاداری تبدیل به یک بزنس شده، هر کسی میبینی پول جمع میکنه رکشا میخرد و به کرایه میدهد. همین رکشایی که سوارش هستی، مال یک نفری است که ۴تا رکشای دیگر دارد همه را به کرایه داده باز آخر هفته میآید پول و سهم خودش را از ما میگیرد.»
من این وضعیت شهر هرات را (وضعیت سیاه) مینامم. در سیاهی، بینظمی و بیقانونی زیاد است. در سیاهی مردم، دست به بینظمی میزنند و مسوولیت نمیپذیرند و حل همه مشکلات را وظیفه مدیران میدانند. در سیاهی است که مدیران ترافیک، کمبود بودجه را بهانه میکنند و مشکلات را جدی نمیگیرند. در سیاهی هر اتفاقی رخ میدهد…
از گذشته تا به امروز، هر مشکلی که در جامعه رخ داد و تنها دولت را مسوول دانستیم و آن را تنها گذاشتیم مشکلات بیشتر شد، اما تجربه کردیم که اگر ما دست بهکار شویم به چیزی که میخواستیم، رسیدهایم. مثل ماجرای امنیت در هرات که هر وقت احساس مسوولیت کردیم و مشارکت اجتماعی داشتیم، شهر امنتری دیدیم.
ترافیک، افزایش سهچرخهها و تکسیها، پارک دوبله موترها، حتی گاریهای میوه همه و همه نشاندهنده خودخواهی ماست. چون برنامهیی برای حل مشکلهای خود نداریم و سرکها را ارث پدری خود میدانیم. همه چیز را به گردن مامور ترافیک میاندازیم، اما خود ما به آن احترام نمیگذاریم چون قانون به درستی تطبیق نمیشود. بینظمیها و بیقانونیها تنها با مهار دولت عملی نمیشود، باید خود را هم مسوول این وضعیت ببینیم و برای خارج شدن از (وضعیت سیاه) کاری انجام دهیم.
کار سختی نیست، کافیست در پارک کردن موترهای خود دقت کنیم تا مزاحم تردد دیگران نگردیم، کافیست بهجای وارد شدن در بزنس رکشاها، هوشمندانهتر فکر کنیم و کارآفرینی دیگری انتخاب کنیم. کافیست خود را تنها نبینیم و به حقوق شهروندی دیگران احترام و ارزش قایل شویم و خود را با فرهنگ شهرنشینی بیشتر آشنا کنیم.
الهه موسوی؛ جامعهشناس