مقاله

سیاه‌نمایی «اکسدوس»

(نقدی بر سیاست‌های بازنمایی مهاجران افغان در اِکسُدوس)

اشاره: به تازگی فلم مستندی به اسم “اکسدوس” ساختۀ بهمن کیارستمی در ایران پخش شد که واکنش گسترده‌یی میان مهاجران ایجاد کرد؛ زیرا این فلم هم به بازتولید سیاست سینمای ایران نسبت به مهاجران پرداخته و هم سیاه‌نمایی کرده است و افغان‌ها را آدم‌هایی فقیر، بی‌فرهنگ و دارای سنت‌های غلط، دروغگو، بی‌هدف و… نشان داده است که نه تنها کمکی نمی‌کند؛ بل به جامعه مهاجران افغان بیشتر آسیب وارد می‌کند. در زیر نقدی کوتاه در این مورد انجام شده که تقدیم خوانندگان می‌شود:

اکران مستند «اِکسُدوس» ساخته بهمن کیارستمی که اخیرا جایزه بهترین کارگردانی مستند بلند در بخش بین‌الملل جشنواره حقیقت را از آن خود کرده است، انتقاد بسیاری از سوی هنرمندان و فرهنگیان افغان مقیم ایران در پی داشته است. در پاسخ به انتقادهای واردشده که عموما پیرامون ملاحظات اخلاقی و رویکرد فلم‌ساز در بازتولید کلیشه‌های رایج درباره مهاجران افغان در ایران بوده، بهمن کیارستمی منتقدان افغان‌اش را “ملی‌گرا” خوانده و با این استدلال که “ملی‌گرایی و مستند‌سازی اساسا با هم در تعارضند” (به نقل از کانال تلگرامی بهمن کیارستمی) نقدهای وارده را بی‌اهمیت تلقی کرده است. این نوشتار با واکاوی برخی انتقادات واردشده سعی دارد نشان دهد مستندسازی اجتماعی، نه یک شیوه تولید مکانیکی تصویر، بل یک رویه ارتباطی است و بیش از آنچه مبتنی بر خلق تصویر باشد به پژوهش عمیق و واکاوی ساختارهای کلان جامعه‌یی نیاز دارد.

“دوربین، همانند اسلحه، فرد را صاحب قدرت می‌کند؛ بنابراین سـوژه تنهـا محملـی برای قدرت نیست، بل محلی برای اعمال قدرت نیز می‌شود. (زین‌الصالحین و فاضلی، ۱۳۹۶:۴۱).”

 کیارستمی، با قرار دادن دوربین در اتاقک مامور اداره اتباع در حالی به ثبت تلخ‌ترین تجربه زیسته افغان‌ها در ایران می‌پردازد که مهاجران اطلاع روشنی از این که فلم مستندی در حال ضبط است ندارند و اگر هم داشته باشند کسب رضایت آگاهانه و داوطلبانه در شرایطی که دوربین در جایگاه قدرت قرار داشته توهمی بیش نیست.

نگاه از بالا به پایین دوربین به آدم‌هایی که به واسطه شرایط زندگی‌شان در نقطه ضعف و آسیب قرار گرفته‌اند موقعیت فرودست و نابرابر آن‌ها را تثبیت می‌کند. بازنمایی مهاجران افغان به واسطه روایت‌هایی که عموما در پاسخ به سوالات تحقیرآمیز ماموران اداره اتباع بیان می‌شوند تجربه آوارگی افغان‌ها را نه از طریق ابزارهای روایی خود که به گفته استوارت هال “از طریق نگاه خیره دیگری به آنها” توضیح می‌دهد؛ نگاهی  سلطه‌گر و قیم‌مآبانه که تعاریف مهاجران افغان از خود را به لبه بیرونی، به کناره و به حاشیه می‌راند.

کیارستمی که به روایت خودش بدون هیچ پیشینه قبلی و از سر اتفاق از اردوگاه مرزی امام رضا سر درآورده، از مستندش به عنوان “یک تحقیق مصور” نام می‌برد، اما نگاه بالادست به مهاجران، در جایی که فلم‌ساز هیچ احساس نیازی به شنیدنِ کسانی که از آن‌ها سخن می‌گوید نمی‌کند و فلم ساختن درباره مردمی بدون جویا شدن نظر آن‌ها در ساخت فلم، برآمده از یک گفتمان استعماری است. گفتمانی که استعمارگر به مستعمره می‌گوید: “نیازی به شنیدن صدایت نیست وقتی من، بهتر از خودت می‌توانم درباره تو بگویم.” (هوک، ۱۹۸۹:۲۲).

این سلب مالکیت از هویت درونی مهاجران همان اتفاقی است که در فرآیند اُبژه‌سازی در فلم روی می‌دهد. مشاهده‌گر افغان اما، این اُبژه‌انگاری را به چالش می‌کشد. او خود را فراتر از یک اُبژِه (تماشاشونده) می‌داند و  در نقش یک سوژه (تماشاچی) آنانی که به ثبت و ضبط آوارگی او مشغولند آگاهانه مورد مشاهده، بازبینی و ارزیابی قرار می‌دهد.

کیارستمی با بیان اینکه مخاطب اصلی مستند «اِکسُدوس» جامعه دانشگاهی و مراکز تحقیقاتی هستند و نه مردم عادی، مرزهای اخلاق در تولید مستند را تغییرپذیر می‌داند. این در حالی است که رازداری از اسرار و اطلاعات محرمانه افراد و تعهد به رعایت حریم‌ها و حرمت‌ها در انجام پژوهش از اصول اولیه هر فعالیت دانشگاهی و پژوهشی است.

فلم‌ساز از اثر خود به عنوان “یک تحقیق مصور” یاد می‌کند. حال آن که در جایگاه یک محقق، شیوه‌یی که ما به وسیله آن به طراحی، اجرا و انتشار تحقیق خود می‌پردازیم باید در راستای تلاش گسترده‌تر ما در به چالش کشیدن مناسبات قدرت و وضعیت موجود باشد.

همچنان که استوارت هال نظریـه‌پـرداز فرهنگی برجسته معاصر در حوزه مطالعـات فرهنگـی اشاره می‌کند: “شیوه بازنمایی یک مردم ارتباط مستقیمی دارد با رفتاری که با آن‌ها می‌شود.” (۱۹۹۷:۲۷).

طراحی و اجرای یک تحقیق از این رو در چهارچوب بزرگتری از تلاش برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت و عدالت اجتماعی قرار می‌گیرد. این جمله نقل‌شده از سوی یکی از کارگران افغان در فلم: “آدم فقیر را بکش، ولی پیراهنش را پاره نکن” به سادگی حاکی از آن است که بازنمایی مهاجران افغان در ایران یک مستندسازیِ ساده از تجربه زیست آن‌ها نیست؛ بل پیوندی عمیق با اصول کرامت انسانی، عزت نفس، برابری و عدالت اجتماعی دارد.

نویسنده: دکتور آزاده ثبوت؛ محقق پسادکتورا در مطالعات صلح و مهاجرت اجباری

منابع:

عکس، گفتمان، فرهنگ: تحلیل تاریخی کارکردهای گفتمانی عکس در ایران، حسن زین الصالحین و نعمت‌الله فاضلی؛ مطالعات میان رشته‌یی در رسانه و فرهنگ، سال هفت، م بهار.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا