مقاله

رمان تنها داستان نیست

زهرا ناظمی

#ارسالی_خواندگان_ برای_ خوانندگان

کوندرا ابتدای کتاب خود را با فرضیه بازگشت ابدی نیچه شروع می‌کند و پس از آن متذکر می‌شود که «زندگی فقط یک‌بار است و هرگز نخواهیم توانست تصمیم درست را از تصمیم نادرست تمیز دهیم.»

 کوندرا در کتاب خود سعی کرده از قضاوت به دور باشد و تنها با توصیف گذشته هر شخص عواملی را که شخص را به تصمیم جدیدش سوق داده نمایان سازد.

نکتۀ دیگر این کتاب شباهت‌های محیط وصف‌شدۀ آن به جامعه و حکومت امروز ما دارد که باعث می‌شود خواننده جذب آن شود. شخصیت‌های اصلی این داستان توما و ترزا، سابینا و فرانز است. در این رمان کلمه‌ها و جمله‌های کلیدی و پرباری وجود دارد که قابل تامل است.

در جایی از این کتاب توما گفته است: «در جامعه‌یی که هراس و وحشت بر آن حکم‌فرماست، نباید برای اعترافی که ناشی از زور و خشونت است، اهمیت قائل شد.» یا در جایی توما گفته است:« بهتر است فریاد برآوریم و مرگ خود را جلو بیندازیم، یا سکوت کنیم و جان دادن تدریجی خود را طولانی‌تر بسازیم.»

سابینا که یکی از شخصیت‌های پر رنگ این داستان است در جایی به مفهوم زن اشاره کرده است. او می‌گوید چیزی را که نتیجه یک “انتخاب” نیست را نمی‌توان شایستگی یا ناکامی تلقی کرد. به نظر او «عصیان در برابر این واقعیت که زن‌زاده شده است، به همان اندازه‌یی افتخار به زن بودن، ابلهانه است.» اما به اعتقاد فرانتز، کلمه زن «تعیین یکی از دو جنس انسان نیست، بل معرف یک ارزش است. همۀ زنان شایستگی ندارند که زن نامیده شوند.»

او هرگز فکر نمی‌کند که آن‌چه در مادرش مورد احترام اوست، زن بودن است… او مادرش را می‌پرستد، نه هر زنی که در او نهفته باشد. به نظر سابینا «زندگی کردن به معنای دیدن است.»

 بینایی از طریق امری مضاعف محدود می‌شود: «روشنایی شدید که دید را تار می‌کند و تاریکی مطلق. شاید دل‌زدگی او از هرگونه افراط زاییدۀ همین حالت باشد. غایت‌ها مرز را نمودار می‌کند و در آن‌ سوی مرز، زندگی به انتها می‌رسد. میل فراوان به افراط در هنر نیز مانند سیاست، نوعی اشتیاق پنهانی به مرگ است.»

داستایفسکی می‌گوید: هر قصه از اعماق خون و رنج انسان سرچشمه می‌گیرد. کوندرا رمان زیبای “بار هستی” را از اعماق خون و رنج انسان در نظام‌های تمامیت‌خواه کمونیستی می‌نویسد، رمان زنده است. «هنر، پناهگاهی برای شکوفایی ارزش‌های انسانی می‌شود، هنرمند در تاریکی نفوذ می‌کند و نوری بر جهان ظلمت و خاموشی می‌تاباند درست مثل کوندرا.»

اگر بخواهم جملات پر معنای این کتاب را بنویسم مجبورم صفحه‌ها را پر کنم اما تلاش می‌کنم هیجان خواندن این رمان را به شما بسپارم.

شاید خیلی از دوستان‌ام مرا سرزنش کنند که چرا وقت خود را صرف خواندن رمان می‌کنم، اما از نظر من رمان خواندن یعنی سفر در زمان و کسب تجربه‌های بی‌شمار و هم‌چنان تغییر بزرگ در عقاید و باور‌های من.

رمان خواندن را دوست دارم؛ زیرا رمان تنها یک داستان نیست، بل تصویر و الگویی از زندگی‌ها و مفکوره‌های عصر جدید است. قهرمانان داستان اکثرا برگرفته از واقعیت‌هاست که انسان‌ها در ماحول خود با آنان برخورد می‌کنند.

پس رمان را باید با دقت، تمرکز فکر و حوصله و هم‌چنین با ذهنی جستجو‌گر خواند.

این کتاب ارزش چند بار خواندن را دارد. هر بار با عمق بیشتری به جملات و کلمات نگاه کنید تا معنای جدیدی دریابید.

«بار هستی» اثر میلان کوندرا، تفکر و کاوش دربارۀ زندگی انسان و فاجعه‌ی تنهایی او در جهان است… چگونه بار هستی را به دوش می‌کشیم؟ آیا «سنگینی» بار هول‌انگیز و «سبکی» آن دلپذیر است؟

برداشت فلسفی و زبان نافذ کتاب، از همان آغاز خواننده را با مسایل بنیادی هستی بشر روبه‌رو می‌کند و به تفکر وا می‌دارد. اگر چه شخصیت‌های داستان واقعی نیستند، از انسان‌های واقعی، بهتر درک و احساس می‌شوند.

کوندرا در توصیف قهرمانان خود می‌نویسد: «شخصیت‌های رمانی که نوشته‌ام، امکانات خود من هستند که تحقق نیافته‌اند. بدین سبب تمام آنان را هم دوست دارم و هم هراسانم می‌کنند. آنان هر کدام از مرزی گذر کرده‌اند که من فقط آن را دور زده‌ام. آن‌چه مرا مجذوب می‌کند، مرزی است که از آن گذشته‌ام، مرزی که فراسوی آن خویشتن من وجود ندارد.»

من چند رمان از این نویسنده را خونده‌ام و می‌توانم اعتراف کنم  که بهترین سبک نوشتاری را دارد. رمان‌های دیگر آن به نام «هویت» و «جاودانگی» است که آن‌ها را هم خوانده‌ام. توصیه می‌کنم بعد از “بار هستی” این دو کتاب دیگرش را هم بخوانید.

البته کوندرا کتاب‌های خوب دیگری هم دارد که هنوز نخوانده‌ام. امیدوارم بتوانم به زودترین فرصت آن‌ها را هم بخوانم. «زندگی جای دیگری است» و «سبک تحمل‌ناپذیر هستی» دو کتاب کوندرا هستند که در برنامه‎های آینده می‌خوانم.

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

دکمه بازگشت به بالا