شاروالی کابل یا لکۀ اهانت به پیشانی توسعۀ شهری!
شهرداری کابل یک سازمان عریض و طویل دولتی است که وظیفه نظارت از توسعه شهری، ارایه خدمات شهری و همینگونه مسوولیت مدیریت توسعه فرهنگ و اقتصاد شهری را بر عده دارد. در کشورهای مدرن و توسعه یافته، شهرداری یکی از با اعتبارترین و قدرتمندترین سازمانهای دولتی است که با ارایه خدمات در عرصههای یاد شده، سهم دینامیک در فرایند توسعه جامعه ایفا میکند؛ اما در افغانستان متاسفانه شهرداریها با توجه به میزان ظرفیت کاری و میزان ارایه خدمات شهری که توسط آنها در معرض تماشای شهروندان گذاشته میشود، یکی از ناکارآمدترین سازمانهای دولتی میباشد که افزون بر ناکارآمدی و فقدان سوادِ توسعه شهری، اغلب به مراجع و منابع فساد مالی و اداری تبدیل شدهاند.
در این میان شاروالی کابل که دست کم در یکونیم دهه اخیر به منابع مالی وسیع و پروژههای بلند خارجی دسترسی داشته است، متاسفانه همچنان به عنوان یک سازمان پرهزینه اما ناکارآمد باقی مانده است که نه تنها در ارایه خدمات شهری عاجز است بلکه هیچگونه سواد تیوریک و تجربه مدرن در عرصه ارایه خدمات شهری که با استفاده از آن بتوان به حل مشکلات و معضلات شهری مبادرت ورزید در این اداره وجو ندارد. در چنین وضعیت، سنت غلطی حاکم بر سرنوشت شهرداریهای افغانستان این است که یک شهردار اصولن باید تحصیلات مهندسی یا انجینری داشته باشد تا بتواند توسعه فزیکی شهر را بهتر مدیریت کند؛ در حالیکه توسعه شهری صرف به توسعه فیزیکی منوط نبوده و پهلوهای خیلی مهمتر از توسعه فیزیکی نیز دارد که از آن جمله میتوان به توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نیز اشاره کرد. شهرداری کابل قطع نظر از اینکه هیچگونه نشانههای از ظرفیت در عرصه توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را تا حالا نشان نداده است، در عرصه توسعه فیزیکی شهر نیز هیچگونه اقدام عملی را به انجام نرسانده است که حد اقل باعث رفع چالشهای ساده شهری شود.
شهر کابل یکی از کثیفترین و آلودهترین پایتختهای جهان است که شهرداری کابل تا حالا از عرضه ابتداییترین خدمات شهری عاجز بوده است. انباشت زبالههای شهری در کنار خیابانها که خود پس از مدت زمانی به مرجع انشتار صدگونه مرض تبدیل میشود، ازدحام بیرویه دست فروشان در هرگوشه و کنار خیابانهای مزدحم که صدگونه اختلال ترافیکی ایجاد میکند، نبود تشنابهای شهری که هزاران شهروند عابر را دچار پریشانی میکند، نبود قبرستانهای تعریف شده که هرگوشه شهر را به قبرستان تبدیل کرده است، ساختوساز بیرویه و غیر معیاری، کمبود آب آشامیدنی معیاری و همینگونه محیط زیست به شدت آلوده و پر از امراض کشنده و دهها مورد دیگری که ذکر آن در این فضا نمیگنجد، از جمله مشکلات و معضلات فیزیکی شهری است. با این اوصاف شهرداری کابل هم برای رفع آنها هیچگونه اقدام موثر و عملی را به انجام نرسانده است.
از توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی که اصلن اثر و خبری نیست و چنین ظرفیت فکری تاهنوز در شهرداری کابل پدید نیامده است؛ زیرا حبیبزی شهردار فعلی کابل انجینیری است که ماستریاش را از امریکا گرفته است و شاید از کوچه توسعه فرهنگی گذر نکرده باشد و با اطمینان میتوان گفت که او اصلن نمیداند، توسعه فرهنگی و اجتماعی شهری، از اساسات توسعه فیزیکی شهر است که در فقدان این دو فرایند، توسعه فیزیکی مناسب و معیاری نیز ناممکن میشود.
در تمام شهر کابل یک سالن اجتماعات وجود ندارد که در مناسبتهای متخلف محل تجمع مردم باشد؛ در تمام شهرکابل یک کتابخانه معیاری وجود ندارد که منبع و مرجع مراجعه مردم به کتاب و آگاهی باشد؛ در تمام شهر کابل سالن معیاری ورزشی وجود ندارد که محل تجمع ورزشی مردم باشد؛ در تمام شهر کابل یک پارک معیاری وجود ندارد؛ از پارک بازی که هیچ نگو؛ از تیاتر که اصلن خبری نیست. از فعالیتهای فرهنگی و هنری که چاشنی دلبستگی مردم به زندگی سالم شهری دانسته میشود، اثر و خبری نیست که هیچ، حتا نشرات بیمحتوا و بیمضمون خود شهرداری به شدت دچار فقر محتوایی، اغلاط املایی و دستوری است. از مدیریت اقتصاد شهری که اصلن سخن نمیشود گفت و حتا احداث پارکینگهای شهری به یک رویا میماند.
این در حالی است که بسیاری از جلوههای توسعه شهری در بخش فرهنگ و اجتماع قبل از اینکه نیاز به ثروت و سرمایه داشته باشد، نیاز به دانش و ظرفیت مدیریتی دارد. در بدترین حالت هر ناحیه شهری باید دارای یک کتابخانه و یک سالن اجتماعات و سالن ورزشی باشد که در فقدان ظرفیت اقتصادی دولت و در صورت مدیریت درست، فراهمآوری هزینه احداث این اماکن از منابع مردمی نیز غیر ممکن نمیباشد. مردم یک محل حاظر میشود برای احداث مساجد زمین فراهم کند و برای احداث کتابخانه نیز نمایش چنین فداکاری غیر ممکن به نظر نمیرسد.
واقعیت این است که در شهرداری کابل تا حالا دانش توسعه پدید نیامده است و مدیران ارشد این اداره فارغ از هرگونه سواد توسعه و تعهدِ خدمت به کار گماشته میشود که حاصل کار آنها شهر ارهمودرهم و پر از زبالههای مرگ آفرین است. قیافه شهر کابل دقیقا محتوای فکری و ظرفیت مدیریتی شهردار کابل را به نمایش میگذارد که این دو در واقع تبلور شخصیت همدیگر میباشد.
من اگر به جای حبیبزی، شهردار کابل بودم، به جای شنیدن منتهای تلخ رییس جمهور یا به اقدامات مناسب که اساس توسعه شهری را با معیارهای مدرن تهداب بگذارد مبادرت میورزیدم ویا در صورت ناتوانی از انجام چنین کاری، محترمانه سنگ ریاست شهرداری را بوسیده، سرجایش میگذاشتم. حبیبزی جوان است اما اسیر توهم بورسیه فولبرایت، که متاسفانه در اغلب موارد به جای تفکر و اندیشهورزی غرور کاذب ایجاد میکند. شهرداری کابل عواید و امکانات فراوان دارد اما فقدان ظرفیت دانش توسعه شهری و فقدان ظرفیت مدیریتی این سازمان عریض و طویل دولتی را به یک نهاد بیکاره تبدیل کرده است.
هادی میران؛ نویسنده و تحلیلگر